اندر مصائب هندوانه بودن
کاش نارگیل بودم
۱۰:۰۶ ب٫ظ ۲۸-۰۹-۱۳۹۶
راه راه: هندوانه اگر می دانست شب یلدا در چه مخمصه ای می افتد و مردم به سفیدی پوستش هم رحم نمی کنند در همان تابستان خودش را مقطوع النسل می کرد.
یعنی بعضیها یک جوری با هندوانه رفتار می کنند که تاقبل از آن هیچ سنگتراشی با سنگ این کار رانکرده است ..
آخر پدرت خوب، مادرت خوب، آن هندوانه آخرش می رود داخل شکمت حالا شبیه گل رز باشد یا مدل شتری چه فرقی دارد؟؟
مثلاً شما یک بچه را که دارد هندوانه مدل شتری می خورد را تصور کنید… اصلا تصورش هم با احساسات آدم بازی میکند… آب هندوانه دارد از لوچه هایش می چکد، وااای خدا!!! صحنه از این جذاب تر هم داریم مگر؟؟؟
از مصائب دیگر خوردن هندوانه، گل وسط آن است. گل وسط و ما ادراک گل وسط؟
معمولا رفیق بی کلک مادر، بعد از پنهان کردن سیب زمینی سرخ کرده، دومین دلخوشی بزرگش، زدن در گوش گل وسط هندوانه، موقع قاچ کردنش است.
کلاً گل وسط هندوانه در طول تاریخ باعث اختلافات زیادی شده است. مورد داشتیم طرف سر اینکه چرا خانواده عروس در مراسم شب چله بَران، گل وسط را به او ندادند، دعوای خفنی کرده بعد هم نامزدیش را به هم زده است.
یه روایت هم از علت شروع جنگ جهانی دوم وجود دارد که می گوید هیتلر اصلاً به خاطر گل وسط هندوانه به لهستان حمله کرد.
خلاصه می خواهم بگویم هندوانه خیلی بدبخت است!! اصولاً یک «شما مسلمان نیستید» خاصی در دانه هایش موج می زند، جوری که آدم فکر می کند هندوانه بزرگترین آرزویش این است که کاش نارگیل بود.
و یا اینکه می توانست کتابی در مورد مصیبتهای هندوانه بنویسد و نامش را بگذارد “اندر مصائب هندوانه، چیستی ، چرایی و افق های پیش رو” جوری که هر کس کتاب را خواند نتواند ادعا کند که بدبخت است و آرزو کند که کاش او هم نارگیل بود…
ثبت ديدگاه