تذکره حاکم دودی

سکوتی سرشار از فریادها

موشکِ صهیونی بی‌مقدمه فرود آمد بر میهنش تا ضایع شود و دیگر قمپزِ (هه! من خیلی بچه خَفن و هفت خَط کوچه خلوتم) دَر نکند.

چه گفت؟

خارستان سعدی

آبکش آهنین، موشکی را دید.
تا لب گشود تا نطقی کند، موشک از او گذشت و به هدف خورد.

وقتی اسم‌ها بالاخره با وظیفه‌ها هماهنگ می‌شوند

برداشتن نقاب

وزارت پرورش و تکثیر زالوهای همه‌چیزخوار با شعبه‌های فعال در خاورمیانه و فراتر

بیانیه‌های تاریخی

یک کالبد شکافی ساده

این‌قدر ذهن‌مان مشغول به مردم باشد در نهایت یک نفر نمی‌گوید دستت درد نکند، این دست ما نمک ندارد

مناجات یک منافق افسرده با شیطان

پیف پیف

در گوشی بگویم، که اگر کسی از سازمان بشنود آن دنیا حضوری می‌رسم خدمتت، حتی سخنان خواهر مریم هم دیگر جواب نمی‌دهد.

عنوان