سلبریتی

کت رفته توی شلوار

یک عده با سبیل و، یک عده بی سبیل و
یک عده همچو نیچه، پر رمز و استعاره

این قامتش، هیولا، آن پپ گواردیولا
آن دیگری موگابه از مرکز هراره

روابت هفته

ضایعات اقتدار

از سیلی ما درس نمی‌آموزد
خواهد که دوباره فتنه‌ای افروزد
گفته که دلش برایمان سوخت، ولی
پیداست که جای دگرش می‌سوزد!!

قاق

او رفت که با توپ پر آید، زکی
چون بارش آب و شرشر آید، زکی
با پیرهن صورتی‌اش آمده بود
تا بانگ خوش فتح سراید، زکی

بداهه ی شاعران راه راه

مرثیه ای برای مشا

رفتی ولی همیشه کنارم نشسته ای
بوی تن تو می دهد این دور و بر هنوز

با اینکه سوم و شب هفتت گذشته است
خوابم نمی برد پسرم تا سحر هنوز

بخورید

ما که هفتاد پشتمان سیر است
تا شما غصّهِ ی همان بخورید

سی چهل اختلاس ماهانه
که شما نیز حرصِ آن بخورید