بی‌اعصاب

با میکروفون، خودکار، هاشف پرت‌ کردن
حس غرورِ رعیت و ارباب دارند

دختر پز

در آشپزی ناشی و کم‌تجربه بود
مانند کمیت آشپز لنگ شدم

جیب معلم

بیچاره کسانی که سرِ برج بگیرند
مثقال حقوقی که شود شندرِ غازی

آغلت را می‌زنم

گنبدت را می‌کنم سرویس از شصتاد جا
کاغذی گنبد! ببین!! من موشک رویین تنم

مردانه همت کن

به رب گفت در کل عمرم چرا
فقط این دعایم نشسته به بار؟

خدایا شِکر خورده‌ام عفو کن
مرا کن از این نقش‌ها برکنار

عنوان