در اينجا از همراهي اساتيدي چون: دكترهوشنگ پژوهشنويس(ناظركيفي زيرپله ميدان انقلاب)، دكتر اسحاق دستفروش(دادزن همان زيرپله و فروشنده كتابهاي ناياب و كمياب)، دكتر مهشيد پاشيد(منشي زيرپله ميدان انقلاب) و همه بزرگواراني كه بنده را در انجام درست و «بهموقع» اين پژوهش ياري كردند، تشكر و قدرداني كنم
مگر شماها نیترات نمیخورید؟ به کی به کی قسم به همین سوی مجسمه آزادی ما روزی سه وعده نیترات ميخوريم و يك وعده به خودمان ميماليم، كه اگر نماليم، صدجایمان خارشک میگیرد.
همه استادها هم از آنها راضي بوده اند و توي جزوه شان برچسب «هزار آفرين دختر گلم» چسبانده اند؛ كه بازهم يكهو، وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكي ديده است كه اي دل غافل، چه نشسته ايم يا چه نشسته ايد (ترديد از نگارنده است) كه اينها همه شان، «يك عده دانشجونما» هستند كه نه تنها توي كنكور شركت نكرده اند، بلكه هيچ 500ميليون توماني هم بابت خريد صندلي دانشگاه نداده اند، تازه اسمشان هم در ليست حضور و غياب كلاس نيست!
الان چرخ زندگی مردم چنان میچرخد که دانشمندان میخواهند از چرخش آن برق تولید کنند. این هم که می بینید کارگران هپکو نشسته اند روی ریل راه آهن، حتماً منتظر خاله ای، عمه ای، چیزی هستند که بروند استقبالش.