صفحه ی او داغ بود همچون اتو!

من و جاسوس جیبیم …

در دیار پارس، اندر رباطی فرود آمدیم تا شاید شب را بیاساییم، که هم اندکی از ملالت راه از ما دور شود، هم گوشی و پاوربانک خویش شارژ نماییم. پس اندیشیدیم که تا فَست شارژر کار خویش انجام می‌دهد، اندک اسپرسویی نیز بر بدن بزنیم.

مشت بر دهان استيضاح!

ترفندهای زیرکانه بقا با وزیر

حتی بعد ها که هواپیمایی از همان نوع که قرار بود از مملکت دیگری داخل کند، سقوط کرد او خم به ابرو نیاورده ودر اولین اقدام گفت که "مشکل از هواپیما نبوده است! " و حال آن که از گزارش نقص فنی آن طیاره در هفته های گذشته شبکان اجتماعی پر بود .

شاید از شما هم سوال بپرسند!

سر در نمی آورم …

من خيلي از برجام سر در نمی آورم! اما ما را عضو كميته بررسي برجام كردند...
در همین رابطه مصاحبه ی احتمالی ما در آینده با چند تن از مسئولین احتمالا به شرح ذیل خواهد بود:

تو بِسم الله و حِسِّ خستگی جِن

وصف معشای!

همه جویایِ وصلِ لب به کامت
همه اندر پی تملیک جامت

انشای امیر علی ۸ ساله از مشهد

دعوا یعنی دوست داشتن!

پدرم هفته ی گذشته که روی دیوار نقاشی کشیده بودم برای این که دیگر این کار زشت را تکرار نکنم، دعوایم کرد کمی هم گوشمالی ام داد. اما چون من را دوست داشت برایم بعد از گچ گرفتن دستم بستنی خرید...