داغ شهروند

خانه‌ات‌آباد یک تاریخ واضح را بگو
خورده خون خون مرا در لحظه مبهم نزن

قبض گرفتگی!

وقتی پدرت off نکرد اسپیلتش را
یعنی برو خوش باش که دنیا به مراد است

مناجات یک احساس تکلیف‌کننده

مشتاق الخدمت

باجناقم برای جهیزیه دخترش به مشکل خورده. بعد از انتخاب دستم برای کمک به او بازتر است. الان هم دارم؛ ولی اگر به او کمک کنم، پروژه ۷۷ روزه مرکزخریدم در قشم به موقع برای افتتاح نمی‌رسد و کلی آدم از خرید کردن می‌مانند! این حق الناس نیست، پس چیست؟!

چیا داشتیم!

در زمان دولتی که جمعه‌ها سورپرایز داشت
دائم از تدبیر او در کیف، تب‌بر داشتیم

ذکر معلم

فرهنگ مانیکوری

عده‌ای اسنپ، عده‌ای عریضه‌نویس و خلاصه؛ اما کاروبار بعضی‌ها بیشتر سکه شد. آن‌که با ذکاوتش فهمید نان نه در چرخ‌های ماشین، بلکه در اینستاگرام است، آنها به بلاگری روی آوردند و کلهم برای خود «گنگستر شهر آمِل» شدند!