باگ در کابینهی همایونی
۹:۵۵ ق٫ظ ۲۶-۰۵-۱۳۹۶
راه راه: چُرت عصر اعلیحضرت تمام نشده بود که نظامخان از دارالصلاح آمد. ماند تا اعلیحضرت در تن خاکی خود جلوس کنند.
اذن خواست شاهنشاه مرحمت کردند.
عرض کرد: «جان به قربانتان، امر ملوکانه در خصوص چند مسئولیت خطیر کشور بر فرق سر ما فرود آمد و الحق که متفقالقول از حسن انتخاب و درایت ناب اعلیحضرت شگفت زده شدیم.»
اعلیحضرت سبیل مبارک را به هدایت پشت انگشت اشارهی دست راست نوازش کرده و فرمودند: «پس چه مرگته؟»
نظامخان رنگ عوض کرد و عرض کرد: «پیشمرگتان به گور پدرش بخندد بخواهد غلط اضافی کند، تنها ترس این حقیر و دلواپسان امنیت و سلامت حضرت همایونی این است که نکند پسفردا معاندان بدخواه مملکت از فهم حکمت امر ملوکانه عاجز بمانند و رجز روباه بخوانند و زبان درازی کنند که هرچه میز و صندلی در مملکت است را دادهاند به مردان و این از طبع ترقیخواهانهی اعلیحضرت به دور است.»
اعلیحضرت سَمت دیگر سبیل ملوکانه را با همان اسباب پیشین منور کرده و گفتند: «هممممم، بدم نمیگویی پدرسوخته.» و خواست همایونی را مکتوب کرده و دادند نظامخان برد. پسفردا ده زن از طایفهی اَقربای دربار آمدند و مشغول شدند و رفع ابهام خودساخته شد. سبزیهای مطبخ نیز بهتر پاک میشد.
ثبت ديدگاه