شعر طنز
دیر دور دار!
۸:۵۱ ب٫ظ ۱۳-۰۶-۱۳۹۶
باجناقا از من احساسات خود را دور دار
پیش من کمتر بزن با حالتی معذور زار
همسرت زیرآبمان را با طلاهایش چو زد
همسرم بر گردنم انداخت چون مزدور دار
تازگی مادرزنت را میبری بیرون خرید
میزنند ایشان هم الطاف تو را صدجور جار
چند ماشین گران و خارجی داری و من
میکشم با وانتم هرروز چون زنبور بار
ضمن خدمت دکتری را هم گرفتی دزدکی
باسوادت میکند انگار بیکنکور کار
از شکم سیری تو از بس فشار آمد به من
قار و قورم را اخیرا مینویسم قور قار
پیش ما تا حرف کیش و قشم و گردش میزنی
همسرم از قلب من رد میکند با شور شار
اسم کیش آمد خدایا رفته بودم کیش کاش
شاید آنجا میشد استغنای صاحب فیش فاش
میخورد ذهنم در آبادان فقط چون خوک خاک
میشود در کیش اما کلههای پوک پاک
کیش دارد ساحلی در آسمان مبهوت هات
بسکه بیمارش شدم افتاد صد کمپوت پات
کیش دور از روی تو هر آرزویی بود باد
کیش دور از روی تو بسیار گاوم زود زاد
چون ندارد بیشتر این گونهی مرطوب تاب
بهتر آن باشد که نوشانم به چشمم خوب خواب
ثبت ديدگاه