نگاهی به ترانههای فولک وطنی
تو چهجوری راحتی؟
۴:۲۹ ب٫ظ ۲۹-۰۷-۱۳۹۶
راه راه: توی قلب کوچیکم جاتو محکم میکنم/ تا به تو اضافهشه از خودم کم میکنم:
اینطور که خود شاعر برمیدارد همین مصرع اولی اعتراف میکند، از «کوچکی» توی برنامه بوده و معلوم میشود نمرههای پنج الی یازده دورهی تحصیلش از کجا آب میخورده.
مصرع بعد را هم تا با چشم خودتان ندیدید که کارت یارانه دست کدامشان است، باور نکنید.
همه چیزم واسه تو، چی بهم میدی بجاش؟/ حرفتو راحت بزن، نگران من نباش:
خودتان شاهدید که سرکوفت چهارتکه طلای خرید عروسی در مصرع اول بیداد میکند.
در ادامه شاهد اعلام آمادگی برای دریافت ضربت متقابلِ ساعت و حلقه هستید.
من بمونم یا برم، تو چهجوری راحتی؟/ قلب من وصله الان به یه بمب ساعتی:
پر تابلو است که مصرع اول در روزهای اول نامزدی سروده شده! آنجا که برای “رفتن، نرفتن، آب خوردن، جواب تیکه داداشت را دادن، سر سفره بیام؟ نیام؟” نیز عمیقا مشورت میشود.
مصرع دوم به ماجرای تاسفبار تبلیغات تکفیریها در سطح روستاهای واقع در مرزهای غربی ایران اشاره دارد که کم مانده شاعر جذب داعش شده و خدای نکرده بلایی سر خودش بیاورد. بعد وزیر محترم اطلاعات بگوید گزارشی از تبلیغات تکفیریها نرسیده!
جز من ساده بگو کی برات تب کردهبود؟/ واسه تو اتاقشو کی مرتب کرده بود؟:
مصرع اول که حرف الکیاست و همه عاشقها همیشه گفته اند.
اما مصرع دوم مصداق بارز اخلاق مسخرهی«منّت گذاشتن» است. دارد میگوید من وقتی بچههای همسایه آمدند بهشان ریاضی یاد بدهم، اتاقم را مرتب نکردم. رئیس بابایم آمد خانهمان، باز جمع و جور نکردم. عالم و آدم هم بیایند، همچنان دست به اتاقم نخواهم زد. یعنی در واقع یک آدم چرک و غیربهداشتیای هستم که در برابر هر گونه نظافتی مقاومت میکنم. ولی بخاطر تو، پاشدم اتاقم را مرتب کردم.
چرکولک ورداشته منّت میکروبزدایی اتاقش را سر معشوق بدبخت میگذارد!
نفسم درنمیاد، به کی میسپاری منو/ بی تو تمرین میکنم، تو جوونی مردنو:
اینجا شاعر غیبت معشوق را با افزایش آلایندهها اشتباه گرفته، میرویم بیت بعدی…
فاصله نگیر ازم که بری دق میکنم/ با تو از این پنجره شهرو عاشق میکنم:
در مصرع اول شاعر از آخرین تلاشهای خود برای گول زدن معشوق برای سوختن و ساختنش با اخلاق ضایع خود رونمایی میکند.
مصرع بعدی از دوحالت خارج نیست؛ یا منظورش این است که میخواهد شهر را عاشق معشوق خودش کند(خب مرض داری؟). یا ملت همگی زیر پنجرهی اینها وایسادهاند که از وی -با این سابقهی معشوقداری- عشق و عاشقی یاد بگیرند.
من بمونم یا برم، تو چهجوری راحتی؟/ قلب من وصله الان به یه بمب ساعتی:
پر تابلو است که مصرع اول در روزهای اول نامزدی سروده شده! آنجا که برای “رفتن، نرفتن، آب خوردن، جواب تیکه داداشت را دادن، سر سفره بیام؟ نیام؟” نیز عمیقا مشورت میشود.
مصرع دوم به ماجرای تاسفبار تبلیغات تکفیریها در سطح روستاهای واقع در مرزهای غربی ایران اشاره دارد که کم مانده شاعر جذب داعش شده و خدای نکرده بلایی سر خودش بیاورد. بعد وزیر محترم اطلاعات بگوید گزارشی از تبلیغات تکفیریها نرسیده!
خیلی باحال بود خخخخ