تذکره شیخنا و مولانا محمد خرمشاهی، رحمت الله
در کلبه ما رونق اگر هست، صفا رفت…
۷:۱۶ ب٫ظ ۲۴-۰۱-۱۳۹۶
راه راه: آن مرد خوش ایده، آن ۱۰۵ سال به چشم خود دیده. آن شاعر طنزپرداز، که هیچگاه ننمودی روده دراز، آن که اولین شعرش شد چاپ در «حبل المتین»، آن که بعدها همکاری کردی با «خورجین»، آن خواسته توفیق خدمت ز حق، آن «عبید زاکانیِ معاصر» به حق، آن استاد شوخی و فکاهی، که در طنز می کرد پادشاهی، مولانا «محمد خرمشاهی»، چنانکه گفته اند از عنفوان کودکی به جای بشکن و بازی، شعر می سرودی و می کردی طنزپردازی.
نقل است حضرتش از وارثان شاهِ ناکام، ناصرالدین شاه قاجار، است و همانند وی به اختیار کردن علاقه وافری داشته. لکن ناصرالدین شاه بسیار همسر اختیار می کرده ولی شیخنا طی ۷۰ سال طنازی و شوخی پراکنی، ۹۰ نام مستعار، من جمله «درویش»، «میلاد» و «گل مولا» را از برای خویش اختیار کرده. وی در تمام جراید هم عصرش نوشته دارد و گویند در مملکت جریده ای منتشر نمی شد مگر شیخنا با عناوین مختلف در سنه های ماضیه یا جاریه با آن کار کرده و مطالبی را بر آن ارسال می نموده. از آن رده بودند توفیق و گل آقا و ملون و چنانچه پیشاً صحبتش رفت، خورجین.
شیخنا کثیر القلمی را به جایی رسانده بود که گاهاً می گفته فلانی چقدر خوب می نویسد. بعد کاشف بعمل می آمده که یکی از مطالب خودش، با نامی مستعار، مورد تفقد جنابش قرار گرفته!
شیخنا «خرمشاهی» از اساتید حاذق طنز بودی که تلامیذ کثیری در نظم و نثر تربیت نمودی و روانه بازار طنز کردی. از آن جمله عمران صلاحی، کیومرث صابری و ابوالقاسم حالت حائض اشارت اند(که جملگی گوی سبقت را از شیخنا ربودندی و پیش از استاد به دیار باقی شتافتندی!)
روایت است وی را پدر «شعر جدول» ایران می نامند چرا که، ۷۰ سال پیش، برای بار نخست این قِسم جداول را برای جریده «اطلاعات» طراحی نمودی.
از وی آثار گهربار «“شیخ شنگول»، «دنیای شادیها» ، «مجموعه گلها» و «دیوان خرم» برای چاکرانش به یادگار مانده و همچنین است بیت مشهور «در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست/ هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست» که جنبنده ای ما تقدم و ما تاخر آن را نمی داند!
مرحوم مغفور، شاد روان، جنت مکان، خلد آشیان، شیخنا و مولانا «محمد خرمشاهی» رحمت الله و برکاته، پس از یکصد و پنج سال زندگی، رخت از این جهان فروبسته و به خیل شاگردانش در بهشت برین پیوست.
عالی رقم زدی احوال خرمشاهی خلد اشیان را
خدا همه رفتگان را بیامرزد