ماجرای دعوت و خاکساری رضا شاه پهلوی از «حسنعلی خان» برای شرکت در مراسم تاجگذاری، حضور و دیدار با چارلی چاپلین، هیتلر، آندره مالرو, برشت و صادق هدایت و نیز شرح موضوعاتی مانند نحوه ورود موسیقی به ایران، همگی موضوعات و اتفاقاتی است که با توجه به اشراف کامل نویسنده به آنها به شیوه ای کاملاً استادانه بدان پرداخته شده است.
حبیبی در این رمان بیست سال از زندگی فلسطینیانی را روایت میکند که پس از مهاجرتهای دستهجمعی هموطنانشان در پی جنگهای سال ۱۹۴۸ و ۱۹۶۷ در تابعیت اشغالگران صهیونیست ماندهاند. حبیبی در رمانش برای بازخوانی این بخش تاریخی از زندگی مردم سرزمینش بخشهایی از زندگی شخصی خود را با برخی از وقایع عمومی و تاریخی سرزمین خود آمیخته است.
من معمولاً در پیادهرویهای روزانهام خیلی چیزها از داخل جوی آب و کنار دیوار پیدا میکردم. مخصوصاً همیشه دنبال روزنامه و مجله بودم، و هر جا یک تکه روزنامه پیدا میکردم آن را برمیداشتم، تمیزش میکردم و میخواندمش. یک روز از داخل جوی چهار صفحه از یک روزنامه را پیدا کردم که اسمش «توفیق» بود. تا آن موقع نمیدانستم توفیق چیست. آن را بردم خانه و خاکش را پاک کردم و خواندم. خیلی خوشم آمد.