شعر طنز
نوبل صلح ملک سلمان
۱۱:۲۳ ق٫ظ ۲۱-۰۸-۱۳۹۶
نه گزاف است، نه کذب است و نه هم چاخان است
در جهان مردی اگر هست ملک سلمان است
روز و شب بر همه باز است در خانه ی او
نصف شب، ظهر، سحر دیدن او آسان است
اهل دعوا و کتک کاری و خونریزی نیست
خود او ورنه به تنهایی یک گردان است
دکترا دارد از این کالج و آن دانشگاه
چشم بد دور که علامه ی ما خرخوان است
شرق و غرب، اینور و آنور همه می دوشندش
کلهم هیکل این شاه فقط پستان است
رقص شمشیر اگر کرده و قر داده کمر
فکر آینده اسلام و مسلمانان است
فوتبالی شده ضد مسی و یارانش
پیش چشم ملکه توی نخ زیدان است!
کسی اصلا نتواند بزند زیرابش
در شنا _ شیرجه خود صاحب صد عنوان است
خون دل می خورد از زخم تن شام و عراق
غصه دارد که یمن زخمی بمباران است
کشوری ساخته رویای بشر، عین بهشت
بهتر از روسیه و ترکیه و یونان است
کشوری مهد حقوق بشر و ازادی
که انتخابات در آن یکسره در جریان است
دیرسالیست که در عرصه ی حذف تروریسم
دشمن نمره یک داعش و الفرقان است
سینمایش که نگو، بسکه همه «گلزار»است
هر هنرپیشه ی آن عین خود «رادان» است
فیلمهایش که زده پوزه ی «تارانتینو»
در همه جای جهان، حاضر و در اکران است
بانوانش همه شوماخر مادرزادند
رتبه اول فرمول یک نسوان است!
حقش این نیست که نامش عربستان باشد
که برازنده ی آن نام دموکرستان است!
دشمنان چشم ندارند ببینند چنین
شیخ خوش طینت ما لکچری و مامان است
سازمان ملل اما زده توی پرشان
گفته پشت سر شیخ اینهمه گپ بهتان است
نیست بمب اینکه سرخاک یمن می ریزد
جعبه جعبه هلو و گوجه و بادمجان است
دریکی هست گز و پشمک حاج عبدالله
دیگری لب به لب از مسقطی و سوهان است
عده ای هم اگر از پرخوری آنجا مردند
شیخ ما را سننه؟ این عوض احسان است؟!
اینکه گویند چنین است عربستان و چنان
کذب محض است، فقط زیر سر کیهان است!
شیخ ما گفت خطا برقلم صنع نرفت
غیرِ یک مورد ناجور که آن ایران است
آی…دست از سر این بنده خدا بردارید
او خود از داغ فلسطین و یمن داغان است
#
قهر را خط زده از ملک سلیمانی خویش
نوبل صلح فقط حق ملک سلمان است!
ثبت ديدگاه