نامه‌هایی به فرزندم سیاوش (۴)

مدیر کارخانه پدرزنم

مسئله اصلی لباس خواهرم نبود، بلکه پروژه آنجایی متوقف شد که ما هر چه در اطراف و اکناف تا شش نسل قبل و بعد و زیرشاخه‌های هرمی فامیل و دوست و آشنا را گشتیم یک دختر پولدار پیدا نشد که نشد.

یک روز کاری در سازمان ملل

سازمان فشل

نماینده روسیه: ولی این کار حمله مستقیم به خاک کشور مورد تهاجم به حساب میادا.
نماینده آمریکا: کدوم حمله مستقیم؟! ما که هنوز داریم بررسی می‌کنیم.
نماینده فرانسه: یه لیوان آب بخور داداش، اونقدرا هم مستقیم نبوده‌ها.

داستانی درباره آشنا نشدن انسانِ کم‌مدرن با دموکراسی

دیروز در امروز

این کمبود دانش فیلیپ بود که باعث شد او از پاپ، رفیق صمیمی‌اش، کمک بگیرد. پاپ، که آن زمان‌ها به جز برادران بس کنید حرف‌های دیگری هم می‌زد.

برگی از دفتر خاطرات یک سرباز اسرائیلی

مرگ تدریجی یک رویا

شنبه
برنامه‌ریزی کرده بودم امروز تا لنگه ظهر بخوابم؛ ولی زهی خیال باطل. چنان غافلگیرمان کردن که.... بِگذریم؛ ولی پوشک خیلی گران شده.