قضیه اینجورکی شد که شاه با گفتن «دِ...دِ...دِ... چه خبره اینور حزب. اونور حزب. جمع کنید همه رِ...» حزب ایران نوین و حزب مردم را منحل کرد. سپس حزب رستاخیز را با جیغ و دست و هورا و حرکات موزون نامتعارف و خلاف شرع تشکیل داد.
- پدرِ من اون موقع شما بیکار بودی. کسی هم به مجرد بیکار زن نمیده. تازه صلاحیتت برای مجلس دوازدهم هم که رد شده بود. حالا بریم و برگردیم خودم واسه بابای پرزیدنتم آستین بالا میزنم.
مادرم اما با افتخار گفت: «بله که داره! یه پراید هاچبک داره که اگه خدا بخواد به زودی تبدیلش میکنه به یه جنسیس کوفته... خونه هم که اتاقش هست؛ ما هم اجاره نمیگیریم ازشون که زندگیشون پا بگیره.»