پلیسها وقتی در صحنه حاضر میشوند، اولش فکر میکنند که اشتباه آمدهاند، چون هیچ خبری از گوپس گوپس و رقص و پایکوبی نیست اما بعد متوجه میشوند که این یک جشن خانوادگی معمولی است. پس خودشان هم به دعوت پدربزرگ نادی مینشینند و زرشک پلو با مرغ میخورند و حظش را میبرند.
کاظم یا همان آتابای پسر مش اسماعیل بافوری، بعد از مدتی که در سرزمین فسق و فجور تایلند مشغول عشق و حال بوده است، حالا به وطن بازگشته و هنوز از گرد راه نرسیده است که چند مرتبه خواهر زاده اش آیدین را با لفظ "پدسگ" مورد عنایت قرار میدهد.
همه چیز حال و هوای صبح شنبه را دارد، دخترک کارتن خوابی به نام گلبهار عاشق مرد بچه فروشی به نام مجتبی است. در مقابل مجتبی هم خیلی گلبهار را دوست دارد و هر بار که کفگیرشان ته دیگ میخورد، دخترک را از تملک خود خارج و به شخص دیگری اجاره میدهد!
...طبق تحقیقات میدانی به عمل آمده از مردم، اصلی ترین و سخت ترین مرحله کار را "جلب رضایت معشوق در برخورد اول" دانسته اند. این مجموعه با بهره گیری از دانش امید مهدی نژاد در زمینه شعر طنز و با استفاده از مدرن ترین شیوه های عملیات روانی گردآوری شده است...