در آن روزگار (اکثریت) مسئولین جوان بودند «هم به دل هم به شناسنامه»، آنها وِلکنشان به میز و صندلی ریاست اتصالی نمیکرد و چُنان از مادیات فارغ بودند که سرانجام جوانیشان به شهادت گره میخورد.
هر پلهای که بالا میرفتم پوسترِ انتخابات مدیر ساختمون رو میدیدم و یه لعنت نثار شوهرعمه مدیر فعلی میکردم. به چند دلیل. اول اینکه با این همه درآمد نمیتونه آسانسور رو برامون درست کنه، با این وجود میخواد تو انتخابات هم شرکت کنیم.