دست صاحب‌خانه

باز هم دارد یکی هی زنگ ما را می‌زند
مطئمنم یا عیالم یا طلبکار من است

برم گونی!

همیشه شعرهای تند می‌گم، شاید این هفته
برای "پاره‌ای توضیح"، از این‌جا برم گونی!

مناجات دانشجوی فارسی‌زبان ساکن در اسرائیل

الکُمک و الکُمک

احوالنا فی هذا الأیام خرابُ فی الخرابِ و قیافتنا یَشبَهون بالکُنسرو لوبیا‌جیتی مع القارج.

سالروز مبارزه با استعمار انگلیس

یه استعمار دیگه‌مون نشه؟

قضیه در خاندان سلطنتی به این صورت بوده که بزرگترها بالای سر قنداقه شاهزاده یا پرنسس تازه متولد شده می‌ایستادند و بچه که زبان باز می‌کرد و می‌گفت:«اَقِّه» می‌گفتند:«قبرس استعمار شود.» یا بچه که می‌گفت:«مااا» ظنی به مامان گفتن بچه نمی‌بردند و می‌گفتند استعمار «مالزی» را می‌خواهد.

زنگ انشاء

آموزش عربی با پدر

من در اربعین به مادرم کمک می‌کنم غذاهای جورواجور درست کند تا بین این مسافران تقسیم کنیم. ما از آن‌ها پولی نمی‌گیریم. آن‌ها هم در عوض از ما تشکر می‌کنند. مادرم گفته در جواب‌شان بگویم: التماس دعا.
آن‌ها هم معمولا در جواب می‌گویند: باشه حتما، ناعِه‌بوزیارِح‌ هستیم.




عنوان