آقابزی، یه کم سرش رو خاروند و گفت: «آها فهمیدم. می خوام به یه شیوه ی غیرمستقیم، بهتون پندحکیمانه بدم.» بعد از توی جیبش چندتکه چوب بیرون آورد و به هرکدام از ما یکی از آن ها را داد
در مسیر برگشت به خانه به پدر فکر کردم. او هیچوقت نمیگذارد آبروی خانواده اش برود. او برای همدردی با مردم آن حرفها را زده بود. او بهترین پدر سیاسی دنیاست.