حکایت چوب خواستن بازرگان

دختروار

بازرگان گفت: «مادرتان در کشوی آشپزخانه چوب کباب حسینی داشت بروید بیاورید‌.»
آنها گفتند: «مادر دیر زمانی است به‌ خاطر گرانی گوشت، کباب حسینی نمی‌پزد و چوبش را هم دیگر نمی‌خرد.»

هنـرِ برحق بودنِ همیشه (۸)

سلیقه‌ی شخصی در جامعه‌ی آماری

اواسط بحث، پیش می‌آید که حرفتان (مثل هرجای دیگرتان) بنیۀ مناسب و کیفیت لازم‌ ندارد. این‌جا شما باید عده‌ای را قربانی کنید.

شوخی با تیتر روزنامه‌های ۲۷ دی ۱۴۰۳

دوباره پیام‌بازی

پیام مذاکرات از حیاط پاستور
- بابا انقدر پیام ندین دستشون بنده تو آتیش جواب نمی‌دن.

شوخی با تیتر روزنامه‌های ۲۶ دی ۱۴۰۳

جیغ کسینوس

فراخوان «اعتماد» در حل بحران ناترازی
- لابد به سه نفر برتر هم لوح شایسته مسئول شدن اعطا میشه

یه جایی!!…

با خنده‌هاش آتیشا میشه خاموش
بایدن آتیش خفه کُن می‌خوایم، کوش؟




عنوان