به این نتیجه رسیدهام که خودم پول جمع کنم و به پدر و مادرم بدهم تا برایم یک خواهر تهیه کنند. قلکم را هم دارم پر میکنم. از شما هم درخواست دارم که به من کمک کنید تا یک خواهر بخرم! شماره کارتم را نیز در پایان میگویم.
پدربزرگ میگفت: «علی -که من باشم- تنهاست و باید خواهر و برادری داشته باشد تا وقتی بزرگتر شد، در پرداخت قستِ وامهایش از آنها، کمک بگیرد.» پدربزرگ میگفت که او که همان«من» باشم، اگر چند خواهر و برادر داشته باشم و روزی جایی نیاز به ضامن پیدا کنم.