بلای جان طبیعت

از قوطی کمپوت تا کنسرو ذُرت
از لاستیک پنچر و انواع پاکت
هر گوشه می‌ریزم به هر نحوی کثافت
دارد گله از دست من جان طبیعت
افتاده سقز در طبیعت از دهانم

فتوکاتور

اذان سیزده‌به‌در زودتره!

فتوکاتور سیزده بدر

مماس خارجی ماه مبارک و سیزده بدر

استوری پونزده اسفندت رو باور کنیم یا این طناب بستن سیزده بدرتو مرد گنده!

آنچه در روز طبیعت می توان انجام نداد

من، آن یکی سیزدهم!

پدر و شوهرخاله از عملیات نجات ماهی بر می گردند. باز هم بین عُلما اختلاف می افتد. می نشینم داخل ماشین شوهرخاله و در هاله ای از دودِ دُمبه، پدر و شوهرخاله را تماشا می کنم که از خاطرات سربازیشان برای هم تعریف می کنند.