هتل گرفتن از سخت ترین مراحل این سفر است. چون شناسنامه میخواهند و دیگر لیست انتخابی اسامی به کارم نمی آید. الآن جلوی هفتاد و سومین هتلی هستم که امروز پیدا کردم. میخواهم خاطره بعدی را پس از اقامت در هتل بنویسم.
میگویند ملانصرالدین الکی به مردم میگفت فلان جا نذری میدهند، بعد خودش هم همراه آنها به طرف محل مورد نظر میدوید و میگفت از کجا معلوم شاید واقعا بدهند!
خواجه حال تو را میداند. چه چشمها و چه گوشهایی که انتظار دیدن این لحظه را میکشیدند. کاری که تو با نفت کردی کیفیتش از گلهای ششگانه استقلال بهتر و بیشتر بود. پس شاد باش.