فتوکاتور

عشق آسان نمود اول ولی…

مشت و مال

عیال را ز چین باید خواست

دادگاه یک جوان مجرد

مردک عزب

متهم: یکجا دیگه هم رفتم اینبار مامان من گفت نه
قاضی: چرا؟
متهم: مامانم گفت جاری دختر خاله‌ی اینا توی مجلس دختر خواهر زن داییت اینا به من یک جوری نگاه کردن که من خوشم نیومد ازشون، الانم یا میریم یا بلندشم با کتک ببرمت

قسمت دوم لخخلمث: ازدواج به هشت زبان زنده دنیا