مادرم اما با افتخار گفت: «بله که داره! یه پراید هاچبک داره که اگه خدا بخواد به زودی تبدیلش میکنه به یه جنسیس کوفته... خونه هم که اتاقش هست؛ ما هم اجاره نمیگیریم ازشون که زندگیشون پا بگیره.»
ساعت شش و ربع مراسم به صورت رسمی شروع نشد و همچنان داشت میکروفون ها امتحان می شد. همان میکروفون هایی که قبل از مراسم مثل بلبل صدا می دادند الان قد کلاغ هم قار قار نمی کردند.