سفرنامه نادرخسرو

سفر به ارض مقدس | روایت چهارم: زندگی نرمال

در اولین نگاه آن‌چه به نظر می‌آمد رونق بازار و کسب و کار مردم بود مردم شهر مجدانه در کار و کسب خویش می‌کوشیدند کأنه اگر آن شاگرد بقال یا استاد کفاش یا انتظامات پارک سر محل نباشد یک جای کار مملکت می‌لنگد.

سفر نامه نادر خسرو

سفر به ارض مقدس | روایت سوم: موزه‌ی ممات وحش

حقیر که از پاسخ آن مسئول قانع گردیده بودم به تالار صنایع دستی رفته و قصد بازدید از آنجا نمودم. در آنجا نیز بجز یک آبکش بسیار بزرگ که به تقریب حدود چهل زراع اندازه داشت چیزی نیافتم.

سفرنامه نادرخسرو

سفر به سرزمین آبکش زنگ زده| روایت دوم: در راه موزه‌ی ممات وحش

مع هذا پس از کمی گردش در محیط مهمان‌سرا با خبر گشتیم که بعد از فریضه ظهر و صرف طعام، مهمان‌سرا برای میهمانان برنامه بازدید از موزه ممات وحش تدارک دیده که آثار باقی‌مانده از رژیم سفاک و اشغال‌گر می‌باشد.

سفرنامه نادرخسرو

سفر به سرزمین آبکش زنگ زده| روایت اول: فرودگاه «گون بریون»

لذا از بغل دستی خویش علت امر را جویا گردیدم که با پاسخی در خور توجه و تحسین آمیز مواجه گردیدم. در پاسخ گفت: «پدر جان جان درستش همون «گون بریون» هست و با اون «بن گوریونی» که تو ذهن شماست خیلی فرق می‌کنه.»