فتوکاتور

اذان سیزده‌به‌در زودتره!

آنچه در روز طبیعت می توان انجام نداد

من، آن یکی سیزدهم!

پدر و شوهرخاله از عملیات نجات ماهی بر می گردند. باز هم بین عُلما اختلاف می افتد. می نشینم داخل ماشین شوهرخاله و در هاله ای از دودِ دُمبه، پدر و شوهرخاله را تماشا می کنم که از خاطرات سربازیشان برای هم تعریف می کنند.