نامه‌ای به یار فرنگ‌نرفته

فرهنگ تا فرنگ

کنار برج رفته، با همان میخ‌طویله قلبی حک کرده و «ن» را به انگلیسی نوشتیم (به دلیل مسلط بودن به انگلیسی و اینکه آنجا فرنگستان است، دیگر فارسی که نمی‌توان نوشت)

بیانیه‌های تاریخی

یک کالبد شکافی ساده

این‌قدر ذهن‌مان مشغول به مردم باشد در نهایت یک نفر نمی‌گوید دستت درد نکند، این دست ما نمک ندارد

خاطرات یک گردش کوتاه در بلاد فرنگ

بوم بوم

بگو حق همسایگی به‌جا آوردی! نگو دختری داشته شوهر دادیم که این را بعداً کس دیگری استفاده می‌کند.

خواب همایونی

شرط بیداری

باری هرچقدر بگوییم غلط کرده‌ایم و آن چیزهای نگفتنی و نخوردنی را تناول نمودیم، دیگر آب ریخته به جوی برنمی‌گردد.




عنوان