مناجات یک منافق افسرده با شیطان

پیف پیف

در گوشی بگویم، که اگر کسی از سازمان بشنود آن دنیا حضوری می‌رسم خدمتت، حتی سخنان خواهر مریم هم دیگر جواب نمی‌دهد.

سلطنت طلبان و منافقین دو لبه ی قیچی برای تجزیه ی ایران

تو دلِ تاریخ

در آرزوی بالاترین درجه

او به محض اینکه به شهری می‌رسیدند به کوچه می‌رفت تا با بروبچ محل، دوست شود و خرپلیس بازی کنند؛ اما تا شروع به یارکشی می‌کردند و «من من تو تو کشیدم کی رو» تمام نشده بود مجبور می‌شد همراه با خانواده‌اش به شهر دیگری بروند.

اندر حکایات حکیم و جهال

جلاد

حکیم لبخندی عاقل‌ اندر سفیه بزد و ضمن این نکته که بگو شهید رئیسی تا دهانت عادت کند؛ سه نکته فرمود. آن جقله‌سفیه بعد از نکته اول حالت آن شکلک که دهانش خط ممتد دارد به خود گرفت و پس از نکته دوم برگ‌ریزان شد و در نکته سوم کامل هنگ کرد.




عنوان