خاطرهای بیپرده از پشت صحنه ماجرا
۷:۰۴ ب٫ظ
۰۶-۱۱-۱۴۰۱
هنگام گذر از خیابان، اول به راست نگاه و سپس اقدام به حرکت کردم که یَکهو یک ماشین بوقزنان - آن هم از آن بوقها که کُلی معانی فلسفی نهان در خود دارد- من را حدود چند و اندی متر به هوا جهاند. تا آمدم بگویم «هوی!» فهمیدم که اینجا برخلاف لندن خودروها از این سمت میآیند و در مقابل راننده که میگفت: «یابوو!» فقط زبانم را درآوردم و دویدم.