تابستان بر اوقاتمان وارد شده و خورشیدش بر مغز ما عمود میتابد و از فشار گرما خواهران دینیمان به صورت خواهران غیردینی تردد میکنند، خودت بپوشان ای پوشانندهی بیپوششها.
خانم مهاجرانی دیگه نتونست تحمل کنه برای همین داد زد: «گرممه!». با خودش گفت: «من نباید با این هیولای گرما رو در رو بشم. اون خیلی بده چون داره منو اذیت میکنه».
پریروز هم یکی از رجال مملکت اظهار کرد که «به جای کولر، از پنکه استفاده کنید. در بلاد چشم بادامیها هم همینکار را میکنند.»
درویشی نیست بگوید شاید آن چشمبادامیها به اندازه ما گرمشان نمیشده، ما چه میدانیم؟