پروردگارا! ترازش کن

مناجات گرماییه

تابستان بر اوقاتمان وارد شده و خورشیدش بر مغز ما عمود می‌تابد و از فشار گرما خواهران دینی‌مان به صورت خواهران غیردینی تردد می‌کنند، خودت بپوشان ای پوشاننده‌ی بی‌پوشش‌ها.

داستان یک قهرمان

هیولای گرما و سخنگوی فداکار

خانم مهاجرانی دیگه نتونست تحمل کنه برای همین داد زد: «گرممه!». با خودش گفت: «من نباید با این هیولای گرما رو در رو بشم. اون خیلی بده چون داره منو اذیت می‌کنه».

بسوزد پدرش که سوخت جگرم

چوب چشم‌بادامی‌ها

پریروز هم یکی از رجال مملکت اظهار کرد که «به جای کولر، از پنکه استفاده کنید. در بلاد چشم بادامی‌ها هم همین‌کار را می‌کنند.»
درویشی نیست بگوید شاید آن چشم‌بادامی‌ها به اندازه ما گرمشان نمی‌شده، ما چه می‌دانیم؟

فتوکاتور

بستنی دوقلوی نیابتی




عنوان