از تعجب انگشت حیرتمان کمی به سمت دهان متمایل شد که چه شده که این شاغلامِ «هر آینه در معرض کز شدن سیبیل» را که در زندگی چشمش به یاری دیگران است در این وانفسای غش و ضعفهای مالی، برای آنان که وسط هیئات افتند و دانی!
سپس کیم به آنها گفت: «اونجا» و همینطور که سربازها مشغول گشتن دنبال اونجا و نگاه کردن به آن بودند، کیم با گفتن «آخه مغزفندقیهای شلغم! مگه ما هممرز دیگهای هم به غیر از کرهجنوبی داریم؟» منظور خود را از اونجا به صراحت بیان کرد.