موضوع انشا: جنبه

بلند شو بی‌جنبه

ما هم برای شوخی از پشت هلش دادیم و او دو طبقه پایین افتاد و مثل خمیربازی چسبید به زمین. ما خیلی خندیدیم؛ ولی سعید به‌خاطر بی‌جبنه بودنش هرچه بهش می‌گفتیم پاشو، پا نمی‌شد و همانطور که روی زمین خوابیده بود با گریه می‌گفت نمی‌توانم پاهایم را حس کنم!