این مورد آخر را هم که میگویند داشتم خوابگاه دانشجویی را منفجر میکردم درست نیست. من فقط میخواستم کتاب ها را منفجر کنم. اما نمیتوانستم که بروم بگویم کتابهایتان را بدهید میخواهم بسوزانم.
شادید و بی غمید، بی قرض و قسط و وام
این شادی و خوشی، همواره مستدام
چندی دگر شود، در فصل امتحان
ایام غم شروع، شادیِّتان تمام
استاد گیرد از، کل شما یهو
با نام امتحان، بدجور انتقام
دور از وجودتان، هر گونه دیو و دد
دور از وجودتان، استاد بی مرام