کارهایی که می توان در پانصد و پانزده روز انجام داد
چرا ظریف شبیه مصدق است؟
۵:۴۹ ب٫ظ ۱۴-۰۹-۱۳۹۵
راه راه: بیش از پانصد و پانزده روز و مقدار متنابهی ساعت از امضای توافق هستهای (برجام)، قدمزدن با یار دلنواز و خندیدن برسر بالکن روباز گذشته است و به اذعان همه کارشناسان ایرانی و خارجی اگر در همین مدت نسبتاً طولانی، ذغال کاشته بودیم، فیالحال درخت لازانیا سبزشده و به بار نشستهبود. اما نه تنها چیزی سبز نشده – حتی زیرپایمان – بلکه گلابیهایمان نیز نرسیده و ما هنوز در انتظار “هیچ”، پشت در باغ ایستادهایم! به هرحال در طول این پانصدوپانزده روز و اندی ساعت که عرض شد، برخی هلهلهها کرده، دستها افشاندند و در میانه میدان – یا در گوشه وکنار آن – به سرودخوانی و شادمانی پرداختند که مرهبا به مصدقالدوله دوم! و هکذا به ظریفالمذاکره والسیاسه، فصیحالکلام والبیان، فخر یونیورسیته آمریکا و ایران، محمدجوادظریف، نَوُّرَالله اعینِه باالملاقات الاتفاقیه!
حتی دیده شده سردبیر حرفهای برخی نشریات زنجیرهای – میم.قاف – در شماره ۶۷ ماهنامه آسمان، خودکار خارجیاش را در دست گرفت و انشاء آغاز کرد که به هزارویک دلیل، آقای ظریف در مذاکرات هستهای، عیناً و شهادتاً همان مصدقالدوله است در مذاکرات نفت. راقم این سطور که اصالتاً متعلق به قشر عوام است و سبیلهایش مانند شاغلام عوام، مدتهاست که دود دادهشده، آن زمان نفهمیدم که این شباهت درکجاهای دو شخصیت ذکرشده، هست، نه اینکه حالا فهمیده باشم، خیر! بلکه فیالحال، پس از گذشت پانصد و پانزده روز از امضای برجام و نرسیدن حتی یک گلابی و ایضاً مصوبه اخیر برادران “مؤدب” ینگه دنیا برای تمدید تحریمهای ایران، تازه برخی زوایا و گوشههای پنهان این تشابه، بر ما و همه مردم ایران آشکار میشود.
مثلاً یکی اینکه مصدق هم به محض اینکه دندانهای طرفین را دید، به خیال اینکه میخندند، خود را “مستحضر به پشتیبانی ملت” خواند و هرچه آیتالله کاشانی و نیروهای مردمی هشداردادند که دکترجان، چشمدوختن به آن سوی مرز و دخیل بستن به سازمانهای بینالمللی همانقدر بیهوده است که آب به غربال بردن! گوش نکرد و نتیجه آن شد که خون مردم سیتیر و موقعیت بزرگی که قابلیت ایجاد تغییرات اساسی در نظام فاسد کشورداشت، باهم به تعطیلات رفتند و مهمتر از آن، انگلیس که قراردادش برای مکیدن نفت ایران در شرف اتمام بود، با چشمی اشک و چشمی خون، قراردادش را در قالب کنسرسیوم بینالمللی برای پنجاه سال دیگر تمدید کرد و صدالبته حق آمریکای مظلوم محروم را نیز به رسمیت شناخت. آقای ظریف ما هم در رأس هیئت مذاکرهکننده، عرقها ریختند، خودکارها پرتاب کردند و قدمها زدند و سه سال و خردهای بشارت اعلام کردند که چه نشستهاید؟! عنقریب هوا پاک، مزارع خشک پُر تاک، دشمنان همه در دوستی سینهچاک، چشم حسودان برخاک، روی همه ناخنها لاک و وضع هر کاسب تحریمی اسفناک خواهدشد بدین برجامی که ما با مجاهدت شبانهروزی در وین و پاریس و ژنو برجای نشاندیم.
صدالبته به دلیل همان تشابهی که عرض شد، گوش به حرف هیچ دلواپس دلسوزی ندادند که هیچ! هر دندانقروچه حریف را به لبخند توجیه کردند و هر تحریم جدید را بیارتباط با روح برجام تفسیر نمودند تا جایی که اخیراً مجلس سنای آمریکا تحریمهای قبلی را بالکل تمدید کرد برای دهسال دیگر و نشان داد که به روح اعتقادی ندارد اما در عوض، به بعیدینژاد ویزا داد برود انگلستان ساکن شود و… حالا ما ماندهایم که مدادشکسته شهریاریها و شهدای هستهای را توی صورت کدام طرف مذاکره پرتاب کنیم…
ثبت ديدگاه