اندر احوالات حکام عرب
السیبزمینیون
۲:۵۵ ب٫ظ ۱۸-۰۸-۱۴۰۲
و اما بعد، تنی چند از حکام عرب را مفارقتی با سیبزمینی بود، شلغم و چغندر و جملگی خاکزیان نیز. آتش جنگ غزه فزونی یافته لیک شعلهیاری این پادشاهان فروهشت. حاکمانی که از جمله افتخاراتشان نشستن روی نشیمنگاه خویش در سنین ۲ سالگی بوده، پس نشستن را خوش آمده و خیال ایستادن روبهروی یاغی نکردند. ایشان را هوس مقاربت با آن رژیم خودخوانده و به زور و خون به پاخاسته بود؛ آن چنان که وزیر و وکیل میان خویش گسیل داشته و عکس یادگاری بگرفتند، چشم بر جنایات اسرائیل فروبسته و امید آغاز روابط در سر پروراندند. در عالم اخوت و انسانیت ممالک عرب آن به که به یاری بلد فلسطین و غزه بهپا خاسته و دشمن آن را از پا انداخته، دوستی او نخواسته و محل سگ نگذارندش. اما شکم حکام عرب چشم ایشان بسته و چارهاندیشی آن آمد که هیچ نگویند و هیچ نشنوند کَأنَّهُ بز، بزی که کفن روانه غزه کرد.
پس از آن هیچ تکانی نخورند تا آب از آسیاب افتد و جنگ از تب و تاب، گویی نه خانی آمده و نه خانی رفته. بیم آن کردند که اسرائیل ایشان را گوید: پخ! از بمب هستهای خوف کرده و تفنگ پلاستیکیاش بسترشان را نمدار نموده. نم که چه عرض کنیم! دریایی است. پس برادری حماس به هیچ جای خود نپنداشته و هنگام شنیدن ضجه مادر فلسطینی، کانال را عوض کرده و پنجاه و پنجمین تکرار الجومونگ را نگریستند. ایشان مال دنیا را گفتند: جانها فدای تو باد و گور بابای انسانیت. بشکه نفت را توتیای چشمان خود کرده و تنها زبان پول دانند، امید بر جنایتکاران گیتی بسته و گوشه چشمی به نوچههایش دارند، گویی جز آنان نبینند و داخل به پشم صورتشان باشند. سر در پای جامه خویش فروبرده و خاک از روی سیبزمینی آراستند و موشک کردند و کودک غزه را آواره خواستند. همو در هنگام خطر خود را به کوری زده و خویش را مبرا سازند. کل ترابالدنیا علی رئوسهم.
ثبت ديدگاه