نامهای به مناسبت سالگرد مرگ جمال خاشقچی
جمال بدشانس
۱۱:۱۲ ق٫ظ ۲۱-۰۸-۱۳۹۸
خاشقچی عزیز سلام؛
حال که این نامه را میخوانی یکسال است که در پیش ما نیستی. چقدر زود گذشت، انگار همین دیروز بود که داشتند کیسه آبی رنگی که قبلا پر سیبزمینی بود را سرت میکردند تا خفهات کنند. یادت هست چقدر جیغ کشیدی و دست و پا زدی؟ ارزشش را داشت؟ همهاش یک دقیقه هم طول نکشید اما تو جوری جیغ میزدی انگار دارند فلافل دونانهات را جلویت به نیش میکشند. حالا حتما داری به آن روزها و کارهایت میخندی و روحت حسابی شاد است.
راستی خاشقچی جان! شنیدهام روح مقتول در محل قتل تا ابد سرگردان است. یعنی تو الان در سفارت عربستان سرگردانی؟ خاشقچی بینوا! تو از آن دنیا شانس نیاوردی. روح باشی، آزاد باشی، توی ترکیه باشی، توی استانبول باشی، بعد بین آن همه آپشن، اَد توی سفارت عربستان سرگردان شوی. مثل اینست که بروی رستوران سلف سرویس و بین قرمه سبزی و باقالی پلو با ماهیچه و ته چین مرغ و کوفته تبریزی، یک بشقاب بزرگ برداری و پرش کنی از دلمه برگ مویی که کشور آذربایجان ثبت ملیاش کرده باشد. یا مثلا بین این همه باشگاه فوتبال در دنیا ، بین تیم های اروپایی، طرفدار آرسنال باشی. همینقدر سخت و طاقت فرسا!
خاشقچیَکَم! این دنیایت هم چیزی نبود با آن رفقایت. غیراخلاقیترین و ظالمانهترین جرمی که رفقای ما در حق ما مرتکب میشوند این است که وقتی بهشان چیپس تعارف میکنیم یک مشت برمیدارند. آن وقت رفیق فابریک تو، بن سلمان را میگویم، زد تو را عین گوجهفرنگیِ رسیده وقتی برای املت نصفش میکنی، میزند املتت را تبدیل به سوپ میکند، تکه تکهات کرد. تو از رفیق هم شانس نیاوردی. راستی گفتم املت! املت را خیلی دوست داشتی. من هم دوست دارم. یادم باشد به بستگانت بگویم املت خیرات کنند.
خاشقچی عزیز، از وقتی تو رفتهای، عربستان از این رو به آن رو شده است. قرار است بارسا و رئال در ریاض بازی کنند. چندتا خواننده موجه آمریکایی هم که احیانا صدایشان را در تاکسی شنیده بودی، در آنجا کنسرت برگزار کردهاند. کاش عکسشان را ندیده باشی که دلت خیلی میسوزد. لب دریاهایش هم به سواحل آنتالیا گفته است زکی! اما تو که نیستی تا ببینی. اصلا شاید مشکل خودت بودی.
البته خدا را شکر عربستان هنوز به اصولش پایبند است و مانند این تازه به دوران رسیدههای بیجنبه نیست که گردن زدن با شمشیر و زندانی کردن خبرنگاران و بمباران یمن و حکومت سلطنتی را یادش برود. اینها را ول کن. اگر یک جو شانس داشتی حداقل میماندی سوفیا را میدیدی بعد میمردی. سوفیا کیست؟ سوفیا همان ربات سخنگویی است که دانشمندان عربستانی با تلاش و پشتکار فراوان پولهایشان را جمع کردند و آن را از سازندگانش خریدند. خاک بر سر بدشانست کنند.
البته خیلی از شانسهایت را خودت به باد دادی، جمال جان! آن دختره یادت هست چقدر خرجش کردی؟ چقدر لواشک و تمرهندی ریختی به پایش؟ چقدر جلوی دکه بستنی برایش اسکول شدی و او خندید وقتی نمیتوانستی بستنی را از فروشنده بگیری؟ آخرش هم به خاطر او رفتی سفارت و تکه پاره شدی؟ من به تو گفته بودم که او بدردت نمیخورد اما تو گفتی او ترک است. من نگفتم خب مام ترکیم؟ یاشاسین آذربایجان؟ نگفتم بیا همین دختر همسایه ما را بگیر که از هر انگشتش صدتا هنر میریزد؟ اگر به حرفم گوش میدادی الان زنده بودی که هیچ، داشتی بر دعوای همسر اولت با دختر همسایه ما که میشد زن دومت نظارت میکردی و تخمه میخوردی. اما حیف که درست انتخاب نکردی.
از این که از شانس بدت در کشوری به دنیا آمدی که نمیتوانند اسمت را تلفظ کنند و همچنین از تحلیلهای سیاسیات درباره رفتن بشار اسد هم چیزی نمیگویم که میدانم ناراحت میشوی.
پس دیگر مزاحمت نمیشوم. مراقب روح مهربانت باش. هر از گاهی هم از پنجره سفارت بیرون را ببین هوایت عوض شود.
دوستدار شما
ثبت ديدگاه