دو روی سکه رسانههای بیگانه
خزان رسانه
۱۲:۳۸ ب٫ظ ۱۵-۰۴-۱۴۰۲
اوایل پاییز
روز. داخلی. استودیو B.B.C
[دود فضا را گرفته بود. افراد سرهایشان داخل گوشی بود و همه ساکت بودند که ناگهان]
خبر چککن: اُه…. اهو….
تحلیلگر: چی شده؟
خبر چککن: اوهوو… ببین چی پیدا کردم؟!
مجری: مال منه. ۲ روزه که گمش کردم.
تحلیلگر: چی چی مال منه؟! مال خودمه. من ۳ روزه که دارم دنبالش میگردم.
خبر چککن: میشه باز خروس جنگی بازی درنیارید!
مجری: خب زود بگو چی پیدا کردی که بفهمیم مال کیه؟
تحلیلگر: هر چند دلم نمیخواد ریختش رو ببینم؛ ولی راست میگه.
خبر چککن: زاویه نگاه یه پلیس به یه جوان تو ایران بیشتر از ۳۰ درجه بوده که با این اوصاف یعنی نگاه چپ کرده.
تحلیلگر: وا حقوق بشرا! وا چه جلافتا!
مجری: وای چه جلافتا! وای حقوق بشرا!
تحلیلگر: یه وقت از خودت فسفر نسوزونیها! هر چی من گفتم بگو!
مجری: اصلاً هم شبیه مال تو نبود.
تیترزن: [خمیازهکشان و در حالی که سرش را میخاراند] اَه… باز که شما عین سگ و گربه به جون هم افتادید، اگر گذاشتید ۲ دیقه کپهمون رو بذاریم.
تحلیلگر: تیتیجون! آخه نمیدونی چی شده که!
مجری: این یه بار رو راست میگه.
تیترزن: خب مگه چی شده؟
تحلیلگر: بهش بگو.
خبر چککن: نقض حقوق بشر در ایران. یه پلیس به چند جوان، نگاه خیلی زیاد چپچپ انداخته و منبع موثقمون خبر داده که دهنکجی هم کرده و گفته «ییییی».
تیترزن: اول برای این مصیبت ۲ دقیقه سکوت. بعدش همه بندهای منشور حقوق بشر! پس چرا نشستید؟! زود باشید باید یه تیتر بترکون بزنیم.
مجری: «تحقیر جوانهای ایرانی در زیر نگاه از بالا به پایین» خوبه؟
تحلیلگر: این میتر هم نیست، چه برسه به تیتر. بزنیم «جوان ایرانی زیر نگاه از بالا به پایین تحقیر شد.» [ادا درمیآورد] بفرما! تحویل بگیر.
تیترزن: نه میگم که فعلاً تیتر این باشه: «پلیسهای ایران با اشعههای چشم، جان جوانها را گرفتند».
مجری: پس رو همین فرمون بریم جلو. منم میرم با نازی و نازنازی تماس میگیرم و ازشون میخوام گزارش لحظهای از وضعیت تهران و این خروش سراسری بهم بدن.
تحلیلگر: عه مگه تهرانن؟
مجری: نه؛ ولی دلم بدجوری براشون تنگ شده.
خبر چککن: اُه…اهو… نزن. پلیس نبوده و پارکبان بوده. تازه سر صحنه فیلم هم بودند. از قضا اصلاً چپ نگاه نکرده که، راستراست تو چشاش نگاه کرده.
اواخر بهار
شب. داخلی. استودیو B.B.C
[فضا آکنده از غبار. همه خواب بودند که ناگهان]
خبر چککن: اُه… اهو…
تیترزن: چی شده؟
خبر چککن: پیامک قبض گاز اومده. چهخبره؟! مگه سر گردنهست؟! دیگه باید یه برنامه بریزم از این ماه خودم گاز تولید کنم.
تیترزن: ای بابا! فکر کردم ایران حقوقبشر رو نقض کرده. میخواستم تیتر بزنم.
مجری: [در حال کشتن مگسها با روزنامه] اَه…. خسته شدیما. یعنی تو ایران حتی پشه و مگس هم نمیکشن که در جهت حمایت از حشرات ناتوان و خونخوار علیهشون بیانیه صادر کنیم. عجب دنیای بیبرکتی شده!
تحلیلگر: یه ذره اون گوشیات رو بگرد شاید اون ته و توه یه خبری باشهها.
خبر چککن: هِچ خبری نیست. فقط تو پاریس، پلیس یه جوون رو کشته.
تیترزن: خوشا به سعادتش. واقعاً تو هوای پاریس مردن لیاقت میخواد.
خبر چککن: چند هزار نفر رو هم دستگیر کردن.
مجری: آخ… چه صفایی داره زندونهای پاریس!! همهاش سیاحته. به یاد موسیو ژان والژان.
خبر چککن: ظاهراً دولت دستور قطع اینترنت رو هم داده.
تحلیلگر: احسنت به این درایت. چه کارها که برای سلامتی مردم نمیکنند.
خبر چککن: اُه… اهو… پیامک واریز حقوق اومد. خب من با اجازه برم تا جنسها گرون نشده یه ذره برای خونه خرید کنم.
چه بامزه
?