«سرگذشت و تهگذشتِ یونان باستان 2»
در باب تاریخچهی ارزش پولی و تجارتِ سماق
۱:۵۷ ب٫ظ ۱۵-۰۴-۱۴۰۱
در عهد یونان باستان در ادامهی سلسلهی اُلمپیاکوس، جانگیروس پسرِ ژنراتوروس به دلیلِ این که پسر ارشد نبود به جای پدرش ننشست. به همین علت برادر بزرگترش که تنها هنرش این بود که بزرگتر از جانگیروس بود تکیه بر تخت پادشاهی پدر زد.(حکمای متأخر این را نیز هنر پدر و مادر جانگیروس میدانستند. هرچند، تاکنون هیچ پدر و مادری نتوانستهاند اول فرزند دوم را به دنیا بیاورند و دوم فرزند اول را، بنابراین مشخص است حکمای متأخر یک چیزشان میشده است.)
در اواسط دورهی حکومت پسر ارشد ژنراتوروس و برادرِ ارشد جانگیروس که در کتب تاریخی نامی از وی به میان نیامده افول اقتصادی تمدن یونان رو به صعود گذاشت. بدین معنا که ارزش دِریک(واحد پولی ایران باستان) از ارزش دراخمای یونان فزونی گرفت.
رابطهی این دو تمدن برخلاف اسناد تاریخی طی سدهها، بسیار خوب بود تا آنجا که در نقطهی اوجِ این رابطه، حاکمانِ ایران امضای اسکندر مقدونیِ استرآبادی را تضمین میدانستند.(این نکته در بسیاری از تواریخ مورد غفلت واقع شده و تنها به ذکر این مسئله اکتفا شده است که اسکندر اعصاب نداشت و رشتهی روانشناسی هم که هنوز وارد دانشگاه ها نشده بود. در چنین وضعی اسکندر راهی به جز حمله به ایران نداشت.)
خلاصه هر روز قیمت دریک بالاتر و قیمت دِراخمای به چُخ میرفت. در این میان جانگیروس که کمرش از تکیه به قدرت بازمانده بود تکیه به ثروت را برگزید. وی به برادرش گفت: «داداش بیا بشین یه چیزی بهت بگم.» او در خفا پیشنهاد داد حکومت واسطهی بینِ اجناس وارداتی از ایران و مردمِ یونان شود. به این صورت که حکومت از ارزِ ترجیحی برای واردات اقلام اساسی بهره گیرد.
سپس او دریکهایی که برای واردات اقلام اساسی از برادرش گرفته بود را به وارداتِ میخ طویله، لاستیک فرغون و کودِ انسانی اختصاص داد تا اقلام اساسی همچنان گران بماند و سودِ ارز ترجیحی همچنان برقرار باشد و مردم یونان در انتظار تعادل قیمتها سماق بمکند.
تاریخشناسان جانگیروس را بنیانگذار ارز ترجیحی و به عبارتی پدر ارز ترجیحی میدانند که با مادرِ ارز ترجیحی، وصلت نمود.
پس از آن که جانگیروس از جایگاه اعمال نفوذ به زیر افکنده شد ماجرای ارز ترجیحی ماند و تاجرانی که از قِبل آن منفعت میبردند. جانشین جانگیروس که خیلی اهل نشستن نبود و هی پا میشد میرفت اینور آنور، به صورت اتفاقی در این جابجاییها سَری به حسابهای بانکی تجّار ارز ترجیحی زد. از آنجا که هنوز بانک اختراع نشده بود و پولها روی زمین بود، دید خیلی پول جمع شده است و این پولها باید برود در جیب مردم.
تجار که موقعیت خود را در خطر یافتند از پولهایشان برای تبلیغ علیه حکومت بهره جستند و به مردم گفتند: «اگر ارز ترجیحی نباشد همهی اجناس گران میشود.» حکومت گفت: «اولش همه چیز گران میشود اما بعد با افزایش درآمدها، جامعه به ثبات اقتصادی میرسد.» تجار گفتند: «حکومت دروغ میگوید. یادتان نیست برایتان از ترکیه که هنوز در نقشه سیاسی وجود ندارد کود انسانی وارد کردیم؟ دانش ما بیشتر است یا حکومت؟ ترو خخخدا حرف حکومت را باور نکنید.»
القصه مردم که هی سرشان را به سمت حکومت و تجار میچرخاندند خسته شدند و گفتند: «آقا استپ.» در ادامه به حرف تجار گوش دادند و ارز ترجیحی حذف نشد. تجار خوشحال شدند و به واردات سماق همت ورزیدند. مردم هم سماق را با قیمت دریکِ جانگیری میخریدند و تا سدههای بعدی در انتظار متعادل شدن قیمتها به مکیدن آن مشغول شدند.
ثبت ديدگاه