تقویم تاریخ 24 اردیبهشت
دود از قرارداد بلند میشود
۸:۵۶ ب٫ظ ۲۴-۰۲-۱۴۰۳
سالها پیش در چنین روزی، یعنی در ۲۴ اردیبهشت ۱۲۷۰ هجری شمسی طی حکمی استعمال تنباکو، کلیوم به صورت کلهم تحریم و در پی آن تنباکو دود شد، البته قراردادش و از بین رفت.
قضیه اینجوری آغاز شد. بعد از اینکه ناصرالدین شاه سفرهای فرنگ خود را شروع کرد با گفتن «اوولهله… فک همایونیمان افتاد و تمام پرزهای ملوکانهمان ریخت!» آنچنان معتاد سفر به آن سرزمینها شد که دیگر به هیچ شکلی نمیشد او را ترک داد، حتی به روش یابویی و بستنش به تخت طاووس. هر چه تلاش میکردند که با دادن قاقالیلی و قول و قرار خواستگاری و دیت برای انتخاب همسر جدید، حواسش را پرت کنند، یک تیپا زیر همه چیز میزد و میگفت: «نموخواهیم. اروپایش خوشمزهتره!» و با کوباندن پاهایش بر روی زمین و اشک و زاری اصرار میکرد تا دوباره به اروپا برود. هر چقدر هم مهدعلیا لبش را گاز میگرفت و مشتش را بر روی سینهاش میکوباند و میگفت: «ناصر! الهی جز جیگر بزنی. زشته، این بچهبازیها چیست؟ تو مثلاً شاه مملکتی، باید شاه بازی در بیاوری. از پسرت مظفر خجالت بکش»؛ ولی او نمیکشید (خجالت را! فکر دیگر نکنید.) و باز بچهبازی درمیآورد.
قضیه بدین شکل ادامه یافت که در پی تشویق و دون پاشیدن وزیر مختار انگلیس با گفتن «نان و پنیر و بامیه. ناصر اینجا جات خالیه» (۲ بار) و نشان دادن قلب خویش، سفر سوم ناصرالدین شاه به اروپا در فروردین ۱۲۶۸ انجام گرفت. در آنجا بود که دولت انگلیس فرصت را برای کسب امتیاز انحصار توتون و تنباکو مناسب دید و زمینهسازی آن را با گفتن «برو من پشتت هستم» به جرالد تالبوت محول کرد.
قضیه اینجورکی شد که ناصرالدین شاه پس از بازگشت از اروپا هی دست راست خود را روی دست چپ میزد (در بعضی روایات آمده که دست چپ را روی دست راست میزد، حالا چه فرقی میکند؟! والا!) و سرش را تکان میداد و میگفت: «عجب شکر همایونیای خوردیم. چرا بدانجا رفتیم؟! الحق که هیچ کجای عالم کاخ خودمان نمیشود، علیالخصوص مبالش» و بدین شکل به خوردن کفگیر همایونیاش به تهِ دیگ همایونی و سوراخ همایونیتری که در آن ایجاد کردهبود به این هوا، واکنش نشان میداد. حتی در جواب عیالات متحدهاش که از وی خرجی میخواستند، میگفت: «کف دست همایونیمان مو ندارد! اگر داشت که چند صباح دیگر در فرنگ میماندیم.» خلاصه وضعیت مالی به حدی افتضح یفتضح افتضاح بود که هیچ آهی در بساط نداشت. به همین جهت ناصرالدین شاه پس از مراجعت به ایران با اعطای امتیاز موافقت کرد. سپس با تالبوت -که با کمک دولت انگلیس، کمپانی رژی (آن زمان هنوز نام شرکتها تک سیلابی بودند که اگر امروز بود یحتمل میشد، برادرز رژی اَند تالبوت نات ژانویه!) را تأسیس کرده بود- امضا کرد. بدین ترتیب در ۲۹ اسفند ۱۲۶۸ امتیاز انحصاری تجارت توتون و تنباکو به مدت ۵۰ سال، آن هم ۵۰ سالهای قدیم که خیلی زیاد بود، به تالبوت اعطا شد.
قضیه اینجورکیتر ادامه پیدا کرد که پس از واگذاری امتیاز در شرایطی که حدود یک پنجم جمعیت آن روزگار ایران از کشت و فروش و طبیعتاً کشیدن توتون و تنباکو و دوسیب نعنا و پرتقال به صورت مستقیم و غیرمستقیم ارتزاق میکردند، خسارتهای زیادی به مردم وارد شد و بدین علت همگی آنها با گفتن «حالا چه گلی سرمان بگیریم؟!» بسیار مکدر شدند. از طرف دیگر پیرو شروع فعالیت شرکت رژی در ایران صدها هزار نفر انگلیسی، هندی و پاکستانی به همراه خانوادهشان وارد ایران شدند که به موجب آن مشکلات فرهنگی، البته بیشتر بیفرهنگی و بیادبی همراه خود به ارمغان آوردند. جمیع این موارد و همچنین مسائل دیگر باعث شد که مردم به پیشقدمی تنباکوکاران و تجار در اعتراضات خیابانی شرکت کنند. با اوج گرفتن مخالفتها و زد و خورد و آخ و اوخ خونین بین قشون نظامی و مردم، آحاد مختلف مردم به بیوت علمای دینی در شهرها رجوع کردند.
قضیه به همین منوال پیش میرفت که مردم در شهرهای مختلف بر علیه قرارداد اعلام نارضایتی میکردند. در همان زمان سید جمالالدین اسدآبادی هم که در آن مقطع در عراق بود، نامهای به میرزای شیرازی نوشت. میرزا با خواندن نامه و جمعبندی موارد دیگر، تلگرافی به دربار ناصرالدین شاه فرستاد و در آن به لزوم آزاد کردن افراد دستگیر شده و بازگرداندن تبعیدیها اشاره و همچنین مخالفت خود را با قراداد رژی اعلام کرد؛ اما از آنجایی که ناصرالدین شاه به مثابه داروغه پرنسجان در رابینهود مشغول چرتکه انداختن و جمعآوری سکه بود، کلیه امور را به اداره کتفیه قجری دایورت و به تلگراف میرزا هیچ اعتنایی نکرد. درنهایت اینجوری شد که میرزا رضا شیرازی مدتی بعد طی فتوایی حکم تحریم تنباکو را به این شرح صادر کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم، الیوم استعمال توتون و تنباکو بِاَی نَحوِ کانَ در حکم محاربه با امام زمان (عج) است.»
قضیه که به اینجا رسید مردم، مبارزه علیه این قرارداد را یک وظیفه شرعی دانستند و حتی آنهایی که نماز نمیخواندند و روزه نمیگرفتند؛ ولی در عوض، افطار و سحری را دولپی میخوردند تا یک وقت نامسلمان شناخته نشوند، اینجا هم به میدان آمدند و قلیانها را زدند و شترق شکستند. حرمسرای شاه نیز با زدن تابلو «استعمال دخانیات ممنوع است و هر که استعمال کند خر است.» در کلیه لالوها و درز و دورزهای کاخ از استعمال دخانیات پرهیز کردند. انیسالدوله، سوگلی ناصرالدینشاه نیز دستور جمعآوری قلیانها را صادر کرد. ناصرالدین شاه که وضعیت را اینجوری دید و از طرفی به شدت خمار دخان و نسخنسخ بود، با گفتن «جهنم و ضرر» مجبور شد تا قرارداد را فسخ کند.
بسیار عالی