تعبیر خواب ملوکانه
سفرنامه فرنگستان ۳
۱۰:۰۱ ق٫ظ ۳۰-۰۲-۱۴۰۴
قسمت قبل
بعد از فرنگستان و هندوستان، مونسالدوله با ناز و غمزه چندشی عرض کرد: «برویم قطب جنوب عچقم؟» عق شاهانه را کنترل کرده، با تهوعی دو چندان عرض کردیم: «به روی چشم همایونیمان عجیجم. قدری مهلت دهید. چشممان کور، دنده همایونیمان نرم، یک بررسی بنماییم، نگویند صاحاب مملکت به اشارت ضعیفه، سر خرش را به هر خرمنی کج میکند. کسر شان دارد عههع!» به مرور، روی واقعیمان داشت بالا میآمد که چشم غره مونسالدوله ما را به تنظیمات کارخانه معاودت نمود. جهت اطلاع از جهنم درهای که عزم سفر بدان داشتیم، جیپیاسالدوله و مکان یابالدوله و نشان یابالسلطنه را احضار کرده، رای و مشورتشان را خواستیم. بعد از حضور و بوسیدن پای اقدسمان که البت لیسیدن بود، عرض کردیم قطب جنوب را برایمان تشریح نمایند. گفتند سفری لاکچری و پرخرج است. تخمین زدند ۳ میلیارد اشرفی. دهان مبارکمان آسفالت شد. امر کردیم به تهران تلگراف کنند جهت سفر قطب، پول واریز نمایند. واریزالسلطنه تلگراف کرد؛ خزانه به جهت گردشهای متوالی اعلیحضرت خالی گشته است به گونهای که شپشها، مدتی از جیب، خرج مملکت میدهند. عرض کردیم فیالفور ضمانت گذاشته، از ممالک فرنگ وام دریافت نمایند. عرض کردند سند مُلک، تا معاودت قبله عالم، در ضمانت بانکهای فرنگ است. عرض کردیم؛ جهنم و ضرر، قطعه خوش گوشتش را حراج کنند. عرض کردند به واسطه عهدنامه پاریس و ماریس و قاریس و قس علی هذا حراج کردهایم، استخوانش مانده است. با مشاهدت این درجه از فلاکت، بیشتر به تمول ممالک فرنگ اشراف یافتیم. سگ توی شانسشان. آهی از نهاد همایونیمان بیرون دادیم که دل افلاک به حالمان جزغاله گشت. معالاسف، از فرت درماندگی فرمودیم: «اختلاس کنند، شرش را بکنند. تامام.»
ادامه دارد…
ثبت ديدگاه