زمزمه های فروش مملکت
طنز روز | یک تاکسیانه ی آرام
۱۱:۲۰ ق٫ظ ۰۷-۱۱-۱۴۰۰
– فروختن آقا… فروختن مملکت رو
+ آره… دادن به چینیا
– نه بابا… فروختن به این روسا
+ اینا که فروخته بودن به چینیا
– اینارو نشناختی هنوز؟ صدتا دسته میسازن یکیش چاقو نداره.
+ نفهمیدم چی گفتی ولی دادن به چینیا
– برو بابا اگه بچهی من سرباز گمنامه که فروختن به روسیه و کلاه گذاشتن سر چین
+ اطلاعاتیه بچتون؟
– نه. سرباز نیرو انتظامیه. میگفت تو پادگان گفتن
+ یعنی فرماندههاشون گفتن؟ اینجوری یعنی اینکه میخوان قیام کنن
– نه بابا، اونا که از خودشونن. یکی از سربازا گوشی برده پادگان تو اخبار خونده. روسا بردن مملکت رو. از فردا باید روسی حرف بزنیم. ای داد بیداد… هعی. سلیمانیم خودشون کشتن کسی جلوشون نباشه واسه فروش مملکت. همین پوتین با همینا فرستادنش عراق…
***
– اعدامش کردن
× کیو؟
– بچهه بود فرمانده پدافند ارتش بود
× کی؟
– بابا این چی بود… آهان… اسماعیلی
× چرا؟
– جاسوس بود بابا. کل اطلاعات پدافند رو گذاشته بود توی یه کله قند به بهونهی فرستادن واسه اقوام داده بود به آمریکاییا
× نوچ نوچ نوچ… پول چه کارا که نمیکنه. ولی هیچ جا خبرش رو نخوندم من
– سادهای. اینا میان این آبرو ریزی رو بگن؟ اینو من از یکی از همکارا شنیدم. خط پیروزی کار میکنه. پدافند مرکزی اونجاست. از مسافرش که سرباز بوده شنیده.
× چی گفته بود حالا؟
– همکار ما گفته بود که اخبارش رو تو اینستاگرام خونده. سربازه برگشته بوده گفته که نمیدونه، سرباز نیرو دریاییه
× خب چه ربطی به پدافند داره؟
– همین دیگه. تو خط نیستی نمیفهمی. اینا همش رمز و رازای ارتشه. نمیدونم یعنی آره. نیرو دریایی یعنی پدافندیم. اینجوری گفته که مسافرای دیگه نفهمن. آره… اینجوریاست
ثبت ديدگاه