فیروز نادری قرار بود سفر یک‌طرفه به زحل را تدارک ببیند.
قلمراد نامراد!

چه خوش گفت فردوسی پاکزاد 
که بیچاره رفت از جهان، نامراد
 
بسی آرزوی خفن در سرش
ز بخت بدش زود شد زنده‌یاد 
 
مسافر به مریخ می‌برد گاه
خودش رفت یک جای بی‌امتداد
 
توی خلوتش بود «جیزز» فقط
اگرچه به سیسش نمی‌خورد «گاد»
 
به دل مانده رویای آغوش و چنج
اجل، توی آغوشش او را نهاد!
 
تویی و جهنم، بگو زود باش 
فارنهایت باشد یا سانتیگراد؟!

ثبت ديدگاه