بررّسی سریال خوشنام
موضوعی متفاوت برای طنزی نسبتاً تکراری
۹:۴۴ ب٫ظ ۰۵-۱۲-۱۴۰۱
توجه توجه
اگر با این همه بازپخش سریال، هنوز آن را ندیدهاید، متن را نخوانید که کل داستان لو میرود.
سریال خوشنام که هماکنون از شبکه آیفیلم پخش میشود، بار اول در ماه مبارک رمضان از شبکه یک سیما پخش شد، سریالی بود کمدی با مضمونی دینی و مذهبی که توسّط علیرضا نجفزاده و به تهیهکنندگی احمد زالی ساخته شده بود و بازیگرانی همچون هومن حاجیعبداللهی، عبّاس جمشیدی، حمید لولایی، شهره لرستانی، فریده سپاهمنصور، سحر ولدبیگی، نیلوفر رجایی، امیر کربلاییزاده و… در آن به ایفای نقش پرداختند.
داستان سریال درمورد شخصی به نام شهرام است که یک خلافکار است ولی برای خود خط قرمزهایی قائل است و خود را یک لوتی میداند. شهرام مجبور میشود برای رسیدن به دختر موردعلاقهاش، طبق شرط پدر دختر، گذشتهاش را جبران کند، و تبدیل به یک فرد خوشنام و آبرودار شود. داستان فیلم تا حدودی شبیه سریال «حلالم کن» محصول کشور ترکیه است، که سالها پیش از تلویزیون ایران نیز پخش شده بود. گرچه این سریال مضمونی مذهبی و مربوط به توبه و جبران حقّالنّاس دارد، ولی تفاوتش با موارد مشابه در ژانر و نوع نگاه به موضوع است که سعی داشته با زبانی طنز به این موضوع بپردازد.
درمورد طنز اثر صحبت خواهیم کرد، اما علیالحساب این سریال موفّق شد بدون تمسخر یا پایینآوردن ارزش مفهوم توبه و جبران گناهان، یک داستان سرگرمکننده را روایت کند که کشش داشت و مخاطبان زیادی را با خود همراه کرد.
از نقاط قوّت و عوامل جذّابیت سریال میتوان به مواردی همچون، شخصیتپردازی قابلقبول شهرام و بازی متفاوت و موفّق هومن حاجیعبداللهی در این نقش، داشتن موضوعی جدید و غیرتکراری، تأکید و پرداخت مناسب نسبت به عنصر خانواده و نیز عنصر دوستی و رفاقت، روبهرو شدن شخصیتهای اصلی با موقعیتهای چالشبرانگیز و متفاوت و نوع برخورد آنها با هر موقعیت، حال و هوای شیرین و سرگرمکنندهی سریال، شخصیت بانمک داش ماشال با بازی متفاوت امیر کربلاییزاده و مواردی از ایندست اشاره کرد.
با اینحال داستان سریال نقصهای آشکاری داشت که نمیتوان بهراحتی آنها را نادیده گرفت؛ در ادامه به چند مورد از نقصها و ابهامات سریال میپردازیم.
– اول از همه اینکه شهرام با سابقهی سالها خلافکاری و شرارت که بهگفتهی خودش از نوجوانی شروع شده، فقط همین چند مورد معدود از افراد را در لیستش دارد که باید از آنها حلالیت بگیرد؟ البته متوجّهیم که در یک سریال مناسبتی ۳۰ قسمتی فرصت پرداختن بیش از این به داستانها و موقعیتهای مختلف وجود ندارد؛ اما ایراد اصلی این است که یک تاریخچه و توضیح مختصر از گذشتهی شهرام به مخاطب داده نمیشود که بدانیم شهرام از کی رسماً خلافکار و دزد شده است. مثلاً اگر بدانیم که شهرام در یک بازهی یکساله خلاف میکرده، راحتتر با تعداد خلافهایش کنار میآییم.
– در همین قسمتهای ابتدایی سریال میبینیم که شهرام برای دزدی و خلاف هم اصول خودش را دارد و خطّقرمزهایی را رعایت میکند. مثلاً موقع دزدیدن ماشین، این را در نظر میگیرد که صاحب ماشین گرفتار مشکلات مالی نباشد، یا دانشجو یا مسافرکش و… نباشد تا از دزدیدن ماشین خسارت زیادی به زندگیاش وارد نشود. اما بعد در مواجهه به شخصیتهایی که باید از آنها حلالیت بگیرد، یک پیک موتوری و یا یک مسافرکش را میبینیم. خب چرا این افراد با شرایط نامناسب مالی در لیست حلالیتطلبی چنین شخصی هستند؟
– در همان اوایل سریال ما میفهمیم که عمر رفاقت شهرام و فریدون یک سال است؛ جدای از اینکه چگونه رفاقت یکساله این دونفر اینطور عمیق میشود، این مسئله هم مبهم است که چگونه پای فریدون که از یک خانواده تحصیلکرده و دارای سطح اجتماعی بالاست، و خودش هم دانشجوی پزشکی بوده است، به دزدی و خلاف باز میشود؟ و اصلاً اختلاف فریدون با خانوادهاش سر چه موضوعی بوده است که از آنها جدا میشود؟
– رفتار شهرام نسبت به ازدواج عمّهاش با بیژن چه بوده که این ازدواج سرنمیگیرد و بیژن هم از غم ماجرا معتاد میشود؟ این موضوع مبهم است، زیرا ما اول در یک فلاشبک میبینیم که شهرام در شب خواستگاری بیژن، گوشی موبایل بزرگتر فامیل را میدزدد و سر این موضوع ازدواج بههم میخورد. اما بعدتر در یک قسمت دیگر میبینیم که شهرام در یک کوچه دنبال بیژن میدود و او را بهخاطر خواستگاری از عمّهاش تهدید و تحقیر میکند. بالأخره داستان اصلی کدام است؟
– شخصیت نادر که شهرام ماشین او را دزدیده و او نیز در بیمارستان روانی بستری شده است، چنان حال روحی بدی دارد که نهتنها اجازهی ملاقات ندارد، بلکه حقّ خروج از اتاق بیمارستان را برای هواخوری هم ندارد. چطور این شخصیت با دیدن یک ماشین جدید که شهرام برایش میخرد به اینسرعت حالش خوب میشود و دوباره نزد خانوادهاش برمیگردد؟ اصلاً اینکه چطور این شخصیت را از بیمارستان فراری میدهند و بیمارستان هم موضوع را پیگیری نمیکند، خودش یک ابهام است.
– نقش شخصیت اصلان در سریال دقیقاً چیست؟ شهرام و اصلان سالها پیش برای دزدی به یک خانه میروند و فردای شب دزدی اصلان بهجرم حمل موادّ مخدّر دستگیر میشوند. حالا بعد از آزادی بهسراغ شهرام آمده و قصد دارد از وی اخّاذی کند و هربار هم که شهرام او را تعقیب میکند تا جلوی اقداماتش را بگیرد، اصلان با یک وانت تصادف میکند و قسر درمیرود. جدای از اینکه چرا هربار بدون دلیل این اتّفاق تکرار میشود، سؤال اصلی این است که شهرام در حقّ اصلان چه بدی کرده که الآن نام او را هم در لیست حلالیتطلبیاش میآورد؟ و چطور اصلان که یک خلافکار باسابقه است و شخصیت درستی ندارد، یکدفعه متحوّل میشود و شهرام را میبخشد و از حقّ خودش هم میگذرد؟ اصلاً دلیل ورود این شخصیت به داستان چه بود؟
– با اینکه شخصیت ناصرخان و درخواست او از شهرام یکی از چالشهای اصلی سریال بود و آدمربایی او در پایان سریال نیز یک چالش اساسی و نقطهی عطفی برای ورود به پایانبندی داستان محسوب میشد، ولی گرهگشایی خاص و جذّابی در این زمینه صورت نگرفت. اینکه ناصرخان با سابقه طولانی خلافکاری، به این راحتی اشتباه کند و به چنگ پلیس بیفتد، اصلاً مورد انتظار نبود.
علاوه بر موارد مذکور، طنز سریال هم ایراد اساسی دارد و با اینکه موقعیتهای زیادی برای خلق کمدی وجود دارد، از کنار این موقعیتها بهسادگی عبور شده و شوخیهای سطحی، تکراری و نسبتاً بینمکی در سریال وجود دارد. البته طنز کار از جایی که شخصیت داشماشال وارد قصّه میشود تا حدودی رشد میکند که اینهم مربوط به بازی خوب و بانمک امیر کربلاییزاده است. بهطور کلّی در این سریال هم مثل خیلی از سریالهای طنز تلویزیون، کمدی اثر روی دوش بازیگران آن است که البته غیر از چند مورد معدود، شوخی قوی و جذّابی شکل نمیگیرد. در نهایت جیغ و دادهای بیخودی، دیالوگهای بعضاً لوس و کلیشهای و شخصیتهای تکراری مثل شخصیت اوستا، فریدون، پری و… هیچ کمکی به طنز سریال نکرده است.
با اینحال همانطور که گفتیم، داستان و نوع نگاه متفاوت و پرداخت درست نسبت به موضوع توبه، این سریال را متمایز از کارهای قبلی علیرضا نجفزاده کرده و میتوان ادّعا کرد این اثر از آثار قبلی این کارگردان یک و چهبسا چند سر و گردن بالاتر باشد. موضوعی که استقبال خوب مخاطبان از این سریال هم آن را تأیید میکند و باید امیدوار بود که این سیر صعودی کیفیت، در آثار بعدی او هم وجود داشته باشد.
ثبت ديدگاه