نامهنگاری سرباز ژاندارمری به فرمانده
ژاندارمری در ۱۳ آبان سال ۵۷
۱۰:۰۲ ق٫ظ ۱۳-۰۸-۱۴۰۴
از: سرباز وظیفه
به: فرمانده محترم ژاندارمری
با سلام.
احتراماً به استحضار میرساند، چند تا جغله بچه، درس و کتاب و مدرسه را تعطیل نموده و به دانشجویان دانشگاه تهران برای اعتراض پیوستهاند.
از: فرمانده محترم ژاندارمری
به: سرباز وظیفه
با سلام و زهرمار.
با عنایت به اینکه گاز اشکآور دادیم دستتان، خب با همان متفرقشان کنید دیگر، بیعرضهها.
از: سرباز وظیفه
به:فرمانده محترم ژاندارمری
با سلام.
علاوه بر این که هر چه گاز میزنیم فایده ندارد و ساکت نمیشوند، خاک بر سرمان شده و آبرویمان هم در خطر است؛ لطفاً جهت ارسال مواردی که در ذیل فهرست خواهم کرد، اقدام بفرمایید:
– شلوار اضافه
– دستمال کاغذی
– آفتابه
– کهنه
– صابون
با تشکر
از: فرمانده محترم ژاندارمری
به: سرباز وظیفه
با سلام.
باتوجه به گزارشات واصله از انبار، چیزی در انبار نداریم؛ همین چند روز پیش که اعتراضات دیگری بود، همه را مصرف کردید، ذلیل شدهها!
گفتنی است چقدر من باید فکر کنم شما چه خاکی بر سر بریزید؟خب یکدفعه هم خودتان فکر کنید.
از: سرباز وظیفه
به: فرمانده محترم ژاندارمری
با سلام.
با توجه به اینکه، اوضاع دستگاه گوارش سربازان وخیم است، خواهشمندیم مساعدتی به ما بینوایان فرمایید؛
هرچه کرمتان است.
با تشکر
از: فرمانده محترم ژاندارمری
به: سرباز وظیفه
با سلام.
با توجه به اینکه در شرایط بغرنجی هستید و آبروی شاهنشاه با این افتضاحی که به بار آوردهاید در خطر است، دستور دادهام هر چه زودتر ماشینی با بار آفتابه به سمت دانشگاه راه بیفتد.
گفتنی است همین قدر از دستمان برمیآید. اگر هم معترضان را نتوانستید متفرق کنید، به گلوله ببندیدشان.
از: سرباز وظیفه
به: فرمانده محترم ژاندارمری
با سلام.
پیرو ارسال بار آفتابهها، از شما کمال تشکر و قدردانی را داریم.
گفتنی است جغله بچههایی که در ابتدای نامه به آنها اشاره کردم، شجاعتر از آن بودند که از تهدید با اسلحه بترسند، بنابراین مجبور شدیم به سمت آنها تیراندازی کرده و شماری از آنها را کشته و بیشترشان را زخمی کنیم.
ثبت ديدگاه