مصاحبه
کاریکرگدنیست!

راه راه:

در فیلم کمال‌الملک، «تدین» دیالوگی راجع به هنرمندان دارد که: «حیات این جماعت در بذل توجه و مرگشان در بی‌اعتناییه

به نظر حرف کاملا درستی می‌آمد اما تا وقتی که مثال‌های نقضش دیده نشده بود! یکی از همان‌ها که قاعده دیده‌شدن هنرمند‌ها را زیادی بر‌هم‌زده کاریکاتوریست جوان بابلی، آقای «سید محمد جواد طاهری» است. کسی که به شان و جایگاه هنرمندی‌اش بی‌اعتنایی کرده و بی‌خیال به‌به و چه‌چه گالری‌نشینان با چراغ نیم‌سوز و کافه‌گردان با چراغ خاموش برای مردم و در میان مردم هنرش را عرضه کرده.

آقای سید محمد جواد طاهری به جای آنکه بخواهد خودش را با هنرش به مردم نشان دهد و دیده شود، او مردم را دیده و مردم هم خودشان را در هنر او. این حق آقای طاهری است که بگوید «ما خود مردمیم» نه آن طلبکار‌های عصبانی. سایت راه راه برای اینکه آقای طاهری خیلی هم با بی‌اعتنایی به خود خوشحال نباشد و به او خوش نگذرد به سراغش رفته و سعی کرده کمی مزاحم او شود:

 

  • در وصف شما همین بس که وقتی اسمتون رو گوگل می‌کنیم عکس اون رئیس کاروانی میاد بالا که یوزارسیف رو برد به جعفر دهقان فروخت! لذا  بیاید یک بار برای همیشه بگید «که هستید و به کجا می‌روید»؟

– علی‌رغم این تصور که اسم­‌های طولانی باید کم‌تکرار و تک باشن، ظاهراً این آپشن شامل اسم من نیست و والدین این بازیگر محترم قبلاً زنبیل گذاشته ­بودن. اما خب یک تفاوت آشکار بین ما هست: کالایی که ایشون تو اون سریال عرضه می‌‌کردن خوشگل بود و دل‌بخواه همه اما کالایی که من ارائه می­‌دم خیلی با خوشگلی سروکار نداره و دل‌بخواه همه هم نیست!

 

  • از خودتون که بگذریم ایده کار­هاتون از کجاها میان؟ دیدیم که بعضی وقت‌ها از مردم تو خیابون نظر می‌پرسید که چی بکشین! مردم عادی مگه سر درمیارن؟

–  ایده‌ها کلاً از جای خیلی خاصی نمیان. یعنی به طور عادی اطراف ما مملو از ایده‌هاست که پخش و پلاست. من هم چون گاهی مثل بعضی کارتونیست‌ها هوا برم می‌­داره و تصور می‌کنم خیلی خاصم، میرم سراغ آدم­‌های سالم که این هوا بخوابه و چشم­‌هام درست کار کنه.

 

  • با این ها هم کنار بیایم دیگه اون حرکت «کارتونیست شعار می­‌کشد» شما تو راهپیمایی‌‌ها رو اجازه بدید باهاش کنار نیایم! کسی تا حالا بهتون نگفته هنرتون رو خز نکنید؟
  • کاریکاتور هم یه زبان هست برای مکالمه. هر کس یه جور حرفشو می‌‌زنه ما هم اینجور. حالا شاید بعضی‌‌ها بگن اینجوری شأن کار رعایت نمی‌شه ولی ما میگیم کاریکاتور برای کشیدنه و دیده شدن.

 

  • خب چی شد به اینجا رسیدین؟
  • یه خاطره‌‌ای از هم­دوره‌‌ای‌‌های استاد بیژنی خوندم که منو با این کار آشنا کرد. اتفاقا این حرکت سرتاسر دنیا هم انجام میشه. جای خالیش حیفه تو گردهمایی‌‌های ما تو شهرهامون. واقعا اگه هر کارتونیستی خودشو در قبال جامعه‌‌ش مسئول بدونه، هر طور باشه وقت آزاد جور می­‌کنه و براش کسر شأن نیست از این دست کار‌ها. نظرهای مخالف و تمسخر و هو شدن هم که از پیش‌فرض‌­های طنزپرداز شدنه. پیه این رو خیلی قبل‌تر از اینا به تنمون مالیدیم.

 

  • کلا تو این راهپیمایی‌ها چه اتفاقی میوفته؟ از وقتی تصمیم می‌­گیرید برید تا وقتی برمی­‌گردید چیکار می‌­کنید و چیا می‌­بینید؟
  • هیچی. ماژیک برمی­داریم، میریم مقوا جور می‌‌کنیم به مقدار لازم ایده‌‌های راحت الحلقوم پیاده می‌‌کنیم و در آخر مثل تابلو‌گردان‌‌های مواجب‌‌بگیر – منتهی بدون مواجب! – می‌­گیریم سر دستامون که همه تماشا کنن. واکنش‌‌های مردم کاملا گویای موفق بودن یا نبودن کار‌ها هست.

 

  • خاطرات‌تون تو این برنامه‌ها و بین مردم کاریکاتور کشیدن‌ها رو بگید برامون. خاطره خوب یا بد یا هر چی.
  • راهپیمایی‌‌ای بود بعد از اعتراضات ۹۸ – که به لطف برخی مسئولین به اغتشاشات بدل شده بود – کاری زده بودم که مسئولان بی‌کفایت رو به فتنه‌‌گران ربط داده بود. مادر شهیدی کار منو دید و کلی تعریف کرد و دعام کرد. این از بهترین خاطره‌‌هام. خاطره بدم هم تو همون راهپیمایی بود که دو تا آقا با عینک دودی اومدن پس از تماشای اثر مذکور با تحکم خاصی ازم شماره تماسم رو گرفتن و گفتن در دسترس باش! از اون روز حساب و کتابامو با همه صاف کردم که آماده باشم ببرنم به یه تعطیلات طولانی.

 

  • کارتون و کاریکاتور و از کی یاد گرفتید؟ نگید خودآموز که باور نمی­کنیم بدون خرج میلیونی و کلاس فلان استاد و شرکت تو فلان ورکشاپ و تو شهر بزرگ بودن آدم بتونه به جایی برسه!

به دلیل صفت زشت استاد‌گریزی و علاوه بر اون، نبودن استاد کاریکاتور در دسترس، مجلات کاریکاتور و داستان مصور رو دنبال می‌‌کردم و پیش خودم ازشون سرمشق می‌‌گرفتم. البته شکر خدا بعد‌ها کمی از اون صفت زشتم کم شد و برای یاد‌گرفتن برخی فنون چند‌باری از بابل سفر کردم و مجموعاً نزدیک به یک میلیون هزینه‌ شد. شاعر میگه بسیار سفر باید تا پخته شود شاید.

 

  • مگه اینجوری نبود که هنر مندا اثرشون رو بذارند تو گالری‌ها و فقط هنر‌فهم‌ها برن ببینند؟
  • نمایشگاه هم لازمه و خوبه. اما تو زمونه‌‌ای که همه چیز تو گوشی قابل وصوله و گالری‌‌گردی رونق چندانی نداره و فقط عده خاصی وقت براش پیدا می‌‌کنن، من برا خودم عیبی نمی‌بینم که کارامو ببرم پیش مردم که تماشا کنن.

 

  • امضای پای کارها‌تون معنی خاصی داره؟
  • همین‌جا به سیاق برخی محترمان، من هم فرصت‌‌طلبانه لازم می‌‌بینم نام هنرمند شهیری رو پله پیشرفتم قرار بدم. استاد «مازیار بیژنی» تو یه کلاسی از خصایص آموختنی کرگدن می‌‌گفت که پوستش کلفته و بدون انحراف به نقطه مورد نظرش حمله می‌‌بره. این شد که کرگدن رو سرلوحه قرار دادم و این امضا هم برداشتی از قیافه اون زبون‌‌بسته‌‌ست.

 

  • الان حرکت کرگدن‌وار شما تو کار‌هاتون چطوریه با ذکر مثال؟
  • شعاریش این میشه که با علم به درست بودن کار‌هایی که اجرا می‌‌کنیم و مفاهیم‌شون، توجهی به ناملایمت‌‌ها و ناسازگاری‌‌های اطرافمون نداشته باشیم و جدی ادامه بدیم.

 

  • داستان چیه تو جستجو‌‌های اینترنتی سوابق و جایزه‌های شما رو دست آقای مازیار بیژنی هم زده؟
  • اتفاقا من اصلا وقت نمی‌‌کنم تو مسابقات شرکت کنم و وقتی هم می‌‌کنم – برخلاف تعدادی از کارتونیست‌‌ها که کاملا مزاج جشنواره‌‌ها دستشونه – معمولا کارم به جای خاصی راه پیدا نمی‌‌کنه. پس هذا تک و توک هم که اتفاقی افتاده من فضل ربی. خبر‌سازی نکنین منو جلو استاد بیژنی قرار ندین.

 

  • بی جنبه‌‌ترین کسایی که کاریکاتور‌شون رو کشیدید کیا بودن؟ چیکار کردن؟
  • جنبه فرد سوژه، چیزیه که جزو معادلاتم محسوب نمی­‌کنم. چون یا خودش خواسته کشیده بشه که باید تا فرصت داشت منصرف می‌­شد یا خودش نخواسته کشیده بشه که اونجا باید از خداشم باشه یکی وقتشو صرف کشیدن ناهمواری‌‌های چهره اون فرد کنه.

 

  • دل‌تون برای سوژه‌‌ای هم تا حالا سوخته که بگید کاش یه کم با ر­حم­‌تر می­‌کشیدم؟

کشیدن کاریکاتور چهره یک شخص در وهله اول اهمیت دادن به اون شخصه. یعنی حتما به منزله تخریبش نیست. اگه بخوایم کسی رو بنوازیم، با قصد قبلی اقدام می‌‌کنیم. خوب هم می‌‌کنیم.

 

  • اگه به جای این سوژه‌هایی که برای مردم می­‌کشید مفهومی‌­تر و هنرمند پسند‌­تر کار می­‌کردید الان تعداد جایزه‌ها و فستیوال‌های بین المللی و گالری­‌هاتون بیشتر بود. اینطوری بهتر نیست؟ برنامه‌ای برای آینده ندارید؟
  • یک درصد متنابهی از جشنواره‌‌ها همین فضا‌ی خاص‌‌پسند و روشنفکر‌نما و لابی‌‌منش رو دارن که کاریشم نمی‌شه کرد. انواع حمایت‌ها هم دستشونه و اگه هدف آدم دودوتاچارتای دنیا باشه ابا نمی‌‌کنه از همرنگ این جماعت شدن. همین جماعت هم با همه سیاه‌‌نمایی‌‌هاشون از مردم، گاهی اونچنان ادعای طرفداری از مردم می‌‌کنن که حدود تناقض به تزلزل میافته. البته به نظرم نباید به خاطر رفتار‌های غیرحرفه‌‌ای عده‌ای از شرکت تو رقابت‌ها کناره گرفت. اینم یه عرصه‌‌ایه برای اعلام پیام.

 

  • کاری هم داشتید که از انتشارش ترسیده باشین؟ یا حتی ایده‌ای که قبل از اومدن روی کاغذ خودتون سانسورش کرده باشین؟ اگه آره اینجا حداقل طرح‌تون رو شرح بدید:
  • بله اتفاق افتاده. بزرگترین ترس ما تو این کار اینه که نکنه طرحی بزنیم که از حق به ‌دور باشه. تازه از سر بی‌‌دقتی گاهی ممکنه فکر کنیم داریم مطلب خوبی میگیم، اما بزنیم و عوض ابرو گرفتن، چشم رو کور کنیم. ایده‌‌های ضعیف و طرح‌‌های تکمیل‌‌شده بد‌مفهوم همیشه هست. فقط باید آدم شجاعت داشته باشه ازشون بگذره و هدف رو فدای خود‌خواهی نکنه. فلذا شرحی ندارم که بدم. بدون شرح.

 

  • خیلی ممنون از اینکه وقت تون رو در اختیار ما گذاشتید.
  • خواهش میکنم.

 

 


چند نمونه از کاریکاتور های محمدجواد طاهری:

 

۶ Comments

  1. . ۱۴۰۰-۰۲-۲۶ در ۱۰:۲۸ ق٫ظ- پاسخ دادن

    منم اول اسمشونو توی تیتراژ سریال گاندو دیدم فکر کردم تو فیلم هم بازی کردن! بعد دیدم نه منظورشون همونی بوده که یوسف رو فروخت! 🙂
    عالی هستین خدا قوت و قلمتون مانا

  2. مهدی ۱۴۰۰-۰۲-۱۵ در ۷:۰۹ ب٫ظ- پاسخ دادن

    سید کار بلد

  3. مهدی ۱۴۰۰-۰۲-۱۵ در ۷:۰۹ ب٫ظ- پاسخ دادن

    سید کار بلد

  4. فرشته پناهی ۱۴۰۰-۰۲-۱۵ در ۲:۵۷ ب٫ظ- پاسخ دادن

    سلام. خداقوت. چقدرلذت بخش بود انصافا.
    فکر نمیکردم کارتونیستها علاوه بر قلم و طرحشون، زبان و بیانشون هم اینقدر جذاب و طنز آمیزباشه.?
    ان شاءالله هر روز پیروزتر از دیروز??????????

  5. عالیه ۱۴۰۰-۰۲-۱۳ در ۱۱:۱۴ ق٫ظ- پاسخ دادن

    لذت بردم از خوندن مصاحبه. موفق باشید.

    • زهرا ۱۴۰۰-۰۲-۱۵ در ۲:۳۱ ب٫ظ- پاسخ دادن

      بسیارعالی ان شاالله موفق باشید و در راه حق قلم به دست بگیرید.

ثبت ديدگاه