به مناسبت آغاز ترم جدید دانشگاهها
کو گوش شنوا؟!
۱۲:۳۵ ب٫ظ ۲۷-۰۶-۱۳۹۸
زبان: ورود اعضای گرامی را به دانشگاه تبریک میگویم.
گوش: الان این کجاش تبریک داره؟
مغز: خوبه که مجبور میشه یکم از منم استفاده کنه و من آک بند باقی نمونم.
انگشت شست دست راست: آره راست میگه منم اعصابام هنگ کردن از بس این بچه با من چت کرد.
اینجوری لااقل چندساعت میتونم استراحت کنم.
کبد: منم از دست گلوکزای انبار شده راحت میشم و دیگه مجبور نیستم اونا رو تبدیل به چربی کنم.
پا: ولی من حوصله راه رفتن ندارم آخه بار این کارا همش رو دوش منه.
معده: اَه دوباره غذای سلف. جزغاله شدم از بس اسید پاشی کردم.
مغز: اعضای محترم هیس!
زبان: یکی داره میاد اینطرف
گوش: کی هست حالا؟
زبان: یکی از پسرای دانشگاه، به گمونم اومده جزوه بگیره.
مخ: حواست کجاست؟ چه جزوه ای؟ کلاسای این ترم هنوز شروع نشده که جزوهش بیاد.
زبان: برخلاف اِسمت خیلی بی مخی ها. جزوه گرفتن بهانهست برای شروع آشنایی. درس کیلویی چنده؟
مغز: (چه خبرتونههههههه) من یه لحظه حواسم نبودا، چرا دارید به هم میپرید؟
قلب: بچه ها من دارم یه جوری میشم.
روده کوچک: چهجوری مثلا؟
قلب: دارم بطور ریتمیک منقبض و منبسط میشم.
غده هیپوفیز: فکرکنم این قلب عاشق شده… .
پلک: همش تقصیر این چشمه، میگم زیاد نگاه نک، اما کو گوش شنوا… .
گوش: من اینجام.
پلک: به خودت نگیر، با چشم هستم.
عقل: بچه ها بیاید باهم همفکری کنیم و قلب رو از مهلکه نجات بدیم.
روده کور: بنظرم باید چشم رو کور کنیم، تا دیگه نتونه پسره رو ببینه.
چشم: چش نداری ببینی من میتونم ببینم ولی خودت نمیتونی ببینی.
اینم تا ما رو مثل خودش کور نکنه دست بردار نیست.
روده کور: اصلا من نبودم.
مخ: باید از مثانه کمک بگیریم.
بصل نخاع: منم با مخ موافقم؛ مثانه همیشه و همه جا آماده ارائه خدماته..
زبان: مثانه دست به کارشو که وقت بسی تنگ است.
مثانه: باشه…من الان سه سوت پر میشم و اونو تحت فشار قرار میدم.
(چند دقیقه بعد…)
پا: آخ خسته شدم از بس دویدم، پس این wcکجاست؟
(مغز: خب این ماموریتم که به خوبی انجام شد. از تمامی اعضا برای همکاریشون درنجات قلب تشکر میکنم.)
ثبت ديدگاه