کاریکلماتور
یار غار

ـ آقا زاده بود با اینکه آقایی نکرد.

ـ آب خنک، دل خنک نمی‌کند.

ـ قافیه را باخته بود، شعرش دنبال وزن می‌گشت.

ـ از ترس کثیف شدن کفش‌هایش دست روی دست می‌گذاشت.

ـ یار غار برای دیگران قار قار نمی‌کند.

ـ قبض برق را که دید قبض روح شد.

ـ کار چاق کن بود، خودش باشگاه می‌رفت.

ـ نوبرانه‌ با این قیمت‌ دیگر نوبرش را آورده‌.

ـ کارکشته را کار نمی‌کشد.

ـ آنقدر طفره رفت گوگل مپ از دسترس خارج شد.

ـ رنگش که تمام شد رنگ باخت.

ثبت ديدگاه




عنوان