از کتابچه کمکی میرزا اردشیر نکو واکن
سَرکتاب

 

صفحه هفدهم در باب بخت‌گشایی:
ابطال سحر جهت گشایش بخت خیلی سنگین و نیازمند منابع مالی کافی است که عموم جامعه عمراً توان مالی آن را ندارند. در نتیجه دستورات کلی در این بخش برای اقشار «متوسط به پایین» بدین‌صورت اعلام می‌گردد:
یک- بخت گشایی ابتدایی(سنین بیست الی سی سال):
عضویت در انجمن‌ها و گروه‌های مردم‌نهاد بی‌تأثیر نمی‌باشد.
دو- بخت‌گشایی پیشرفته (سنین ۳۰ الی ۴۰): درب منزل سیزده همسایه از راست و سیزده همسایه از چپ را زده و بگویید «شما هیچ حواس‌تان به دور و برتان هست؟ دقت کنید!»
حضور فعال در شبکه‌های اجتماعی توصیه می‌گردد.
بخت‌گشایی خیلی پیشرفته (بیش از ۴۰ سال): یک کاغذ را برداشته و به قطعات ریز خرد کرده و روی سرش لی لی لی لی کنید خوشحال شود.
جدیدترین آلبوم محمد علیزاده را به همراه جعبه دستمال کاغذی در اختیارش قرار دهید و به سمت اتاقش راهنمایی کنید. ریا نباشد چه معنی دارد که با وجود ادعیه و اذکار اینجانب، تا این سن ازدواج نکرده باشد؟!
اقشار «غیر متوسط به پایین» توجه کنند، دفع شرّ همزاد در گشودن گره‌های کور خیلی ضروری بوده و نیازمند پیگیری است. پول هم که مستحضرید چرک کف دست است.
صفحه ۷۱۲ در باب سرقت لوازم شخصی توسط جنیان:
با توجه به شیطنت اجنه و ارواح، این باب همیشه مفتوح بوده و از اهم مراجعات می‌باشد.
در موارد کمرشکنی چون «سرقت خودرو» مالباخته وسط کوچه نشسته و با ذکر مصیبت نداری و بدهکاری دل اجنه را رقیق نموده تا گشایش صورت گیرد.
در مسائل ساده‌تر چون مفقود شدن ناخن‌گیر و کنترل تلویزیون عنایت داشته باشید که ارواح گاهی بازی‌شان می‌گیرد. زیر فرش و مبل و تخت را بگردید.
صفحه ۸۹ راهنمای ضمیرخوانی با عکس:
سبیل پر پشت: قسی‌القلب، بی‌اعصاب، شغل آزاد، صبور.
اضافه وزن: چیزی‌اش نیست، خانوم‌های سوء‌تغذیه به وی حسادت می‌کنند.
بوت: هی فکر می‌کند رفته خارج! آقای اصغری را فالو کند.
موی ژلی: علاف، بی‌عار، شخصیت اجتماعی.
عینک: دقیق، دانشمند، گیج می‌زند.
ته‌ریش: عجول، خسته، با‌حوصله.
چشمان کدر و قرمز: پدرسوخته معلوم نیست سرش کجا گرم است. لیست تماس‌هایش هر شب چک شود.
موی کم‌پشت: خاطره‌باز، معمولاً از جوانی و شادابی سابقش هی تعریف می‌کند.
یقه‌باز: خیلی گرمایی، بی‌دقت، رئوف.
موهای ژولیده: هنرمند مردمی، کم‌خرج، خاکی.
صفحه ۲۱۳ باب گشایشات روزمره:
یک- نمی‌تواند خانه بخرد: هر ماه کمی پس‌انداز کند.
دو- پولش وسط برج تمام می‌‌شود: رمز عابر بانک را به «عدد شانس» تغییر دهد. در صورت عدم حصول نتیجه تا سه هفته، کارت را برعکس توی دستگاه فرو کند.
سه- هی تصادف می‌کند: چه کسی به وی گواهینامه داده است؟ مُشتی از موهای افسر خنگ را در چهارراهی سوزانده و به شش جهت بدمد.
چهار- بچه درس نمی‌خواند: توی دفتر مشق‌اش مورچه بریزید.
قانعش کنید نظام آموزشی‌ای که ۲۰۰ روز سال در اثر آلودگی و گرد و غبار و باد و فوت تعطیل است، خود به خود در حد دانشگاه آزاد تنزل رتبه پیدا کرده و این حرف‌ها را ندارد.
پنج- هی چشم می‌خورد: پس از بازگشت از مهمانی جلوی آینه ایستاده بگوید: «اینم قیافه است آخه؟»
صفحه ۹۰۹ (ته کتاب): آنها که تأثیر اوراد و افعال و اذکار را انکار می‌کنند، بروند خودشان را درست کنند.
بعداً که دچار کینه همزاد و آزار اجنه و حمله افکار منفی شدند به ما چه!

 

 

ثبت ديدگاه