باغ

راه راه:

کنارهم درخت و سبزه و گل
چه زیبا وچه سرسبز و معطّر
به کار من نمی آیند امّا
برو ای دل برو یک جای بهتر

صدایم زد درخت سرو با ناز
کجا آقا؟ تو که ما را ندیدی؟
از آن سو کوکبی با عشوه می‌گفت:
تو اصلا اسم کوکب را شنیدی؟

گل میمون کنار گوش من گفت
داداش سیگار داری یا نداری؟
خوشم آمد از او بسیار امّا
همان بهتر بماند در خماری!

صدایی آشنا نام مرا برد
ببرد از من قرار و طاقت و هوش
دوباره گوش خود را تیز کردم
خودش بود آن بت سیمین بناگوش

به خود گفتم برو دردت دوا کن
قد و بالا و رقصیدن به تو چه؟
رها کن سروها و بیدها را
برو دنبال کار خود تربچه!

از اینجا اسلو موشن بایدش خواند:
دویدم من دویدم در پی آن
رسیدم! جانمی! آلوست آلو!
سیاه وسبز! یوهوو! کو نمکدان؟

ثبت ديدگاه




عنوان